مصاحبه با دكترحسین محمدزاده صدیق
درباره فرهنگنامه میرزا مهدی خان استرآبادی به نام «سنگلاخ»
مصاحبه كننده: دكتر حسن ریاضی (ایلدیریم)
-آقای دكتر ، اخیراً اطلاع یافتیم كه شما پس از چاپ ترجمهی فارسی كتاب دیوان لغات ترك، مشغول آمادهسازی كتاب «سنگلاخ» برای انتشار هستید. از شما میخواهیم كه دربارهی این كتاب و نویسندهی آن، اطلاعاتی در اختیار ما بگذارید.
-كتاب سنگلاخ، شاهكار لغتنویسی جهان اسلام و فرهنگنامهی شعری سدههای میانه است. میرزا مهدیخان استرآبادی، این كتاب را براساس دوازده جلد اثرِ منظوم و نه جلد اثر منثور از آثار امیر علیشیر نوایی (متوفی در ۹۰۶ هـ. ۱۵۰۰م.)در شكلی بسیار اعجابآور نگاشته و آن را به سه بخش تقسیم كرده است:
بخش نخست را «مبانی اللغت» نامیده و آن را در یك تَرْصیف و شش مبنا با چندین باب و فصل و رسم و تمهید به پایان آورده است. این بخش، در واقع یك دوره كامل دستور زبان تركی جغتایی است كه با امثله و شواهد متعددی از آثار علیشیر نوایی، لطفی هروی و به صورت مطالعهی تطبیقی با اشعار مولانا حكیم ملامحمد فضولی زینت داده شده است. تركی جغتایی (cagatay tûrkcesi)، گویشی كلاسیك و ادبی از تركی و اوزبكی امروز بوده است كه حدود یكصد سال است كه از رواج افتاده است و مانند تركی عثمانی كه جای خود را به تركی نوین در تركیه داده، تركی اوزبكی نیز، اكنون ادامهی منطقی تركی جغتایی به شمار میرود.با توجه به اینكه گویشوران این شیوهی كهن تركی آسیای میانه، اكنون در جهان باقی نماندهاند، آوانویسی تكواژها و لغات آن، بسیار دشوار و گاه محال مینماید. شاید هم، از همین روی است كه تاكنون متن كامل سنگلاخ چاپ نشده است. كالوزن چندین سال پیش، تنها یكی از نسخههای خطی آن را به صورت فاكسیمیله و تكثیر فتوكپی مانند، چاپ كرد.
اما مقدمهی بسیار مفیدی در شناخت ریشههای لغات، بر آن نوشت. ژانوس اكمن (Sanos Eckmann) از سال ۱۹۵۰ به این سوی، نزدیك بیست مقاله دربارهی تركی جغتایی و با تكیه بر متن سنگلاخ در شمارههای ۱۰ الی ۱۵از مجلهی (Turk Dili ue Edebiyyati) كه از سوی دانشگاه استانبول انتشار مییافت، چاپ كرد.خلاصهی دستور زبان تركی جغتایی را نیز، تدوین كرد.
دكتر كمال اراصلان (Dr. Kemal Eraslan) و دیگران هم، كه آثار بیست و یك امیر علیشیر نوایی و لطفی، هروی و دیگر شاعران، تركی جغتایی را چاپ كردهاند، آگاهیهایی در باب این شیوهی كهن تركی شرقی دادهاند.
-آیا شیوهی تركی جغتایی با شیوهای كه در«دیوان لغات الترك» بهكار رفته، فرق داشته است؟ همانگونه كه معلوم است این كتاب به تركی اویغوری تألیف شده است كه شما به آن «تركی قاراخانی» هم، نام دادهاید.
-بلی، همینطور است. در واقع باید گفت كه لهجهی تركی جغتایی، ادامهی لهجهی كهن و ادبی تركی قاراخانی یا اویغوری است. ولی همانگونه كه كاشغری در «دیوان لغات الترك»، در موارد مختلف به شیوههای دیگر تركی نظیر اوغوزی، تبچاغی و غیره نیز پرداخته، میرزا مهدیخان هم در سنگلاخ از «تركی رومیه»و «تركی ایرانیه»، فراوان سخن گفته است. اگر دقیقتر گفته باشیم باید بگوییم كه تركی جغتایی، ادامه تركی خوارزم و آن نیز، ادامه تركی قاراخاتی بوده است كه در آسیای میانه رواج داشت و در جهان تركی پژوهی، شاخهای از «تركی شرقی» بهشمار میرود.
بخش دوم كتاب سنگلاخ كه قسمت اعظم (نزدیك یك هزار صفحه) از كتاب را دربر میگیرد، فرهنگ الفبایی لغات تركی جغتایی است كه با پژوهشی سخت باور و اعجابانگیز، در فصلهایی با عنوانهایی مانند كتابالالف، كتابالباء، كتاب الجیم و جز آن و تقسیم هر كتاب به دو جزء جوامد و مشتقات تدوین یافته است.مؤلف در ذیل هر لغت و به ویژه در افعال، تمام تركیبات، كنایات، تعریفها و اشكال متعدد جدا شده از آن لغت را نیز، به عنوان مدخلهای فرعی آورده و مباحث مفید دستوری نیز، بر آنها افزوده است.گاهی شرح برخی لغتها، خود به صورت مقالهای مستقل و مشروح درآمده است. بخش سوم كتاب، «تذییل» نام دارد و حاوی شرح واژههای فارسی و عربی و به دیگر سخن، «فرهنگنامه شعری آثار نوائی» است كه در مباحث ادبیات تطبیقی تركی و فارسی و عربی بسیار مفید است.
-به قرار اطلاع، میرزا مهدیخان آثار مهمی هم به نثر فارسی نوشته است و كتاب «درّهی نادره» از او معروف است و گفته میشود كه نثر بسیار دشوار و متكلف دارد.
-بلی، در تاریخ سبكشناسی نثر فارسی، میرزا مهدیخان نقش بسیار مهم و تعیینكنندهای داشته است. محمدتقی بهار، در باب شیوه نثر او گوید كه: «میرزا مهدیخان با كمال قدرت قلم و ذوق طبیعی و پختگی نثر ایجاد كرده است». و آنگاه نثر او را به سه نوع فنی و نثر ساده تقسیم میكند.
منظور از منشآت رسمی وی، مجموع احكام، فرمانها، منشورات، عهدنامهی مكاتبات رسمی زمان نادرشاه است كه بعدها، تحت نام «مخزن الانشاء» در سال۱۳۰۴هـ. در تهران چاپ شد.
نمونهی نثر فنی وی نیز، همانگونه كه شما هم اشاره كردید «درهی نادره» یا «درهی نادری» است كه میرزا مهدیخان در آن با قدرت عجیبی صنایع ادبی را مانند ترصیع، لف و نشر، حسن تعلیل، تفریق، ایهام، تضاد، موازنه، جناس، تشبیه، استعاره و جز آن به كار برده است و در آن مهارت خود را در انشاء و نثر فنی و مصنوع، و استیلای خویش را به لغات عربی و فارسی به منصهی ظهور رسانیده است.
این كتاب را با شرح و ذیل بسیار مفیدی، سید جعفر شهیدی چاپ كرده است.
كتاب دیگر وی، «جهانگشای نادری» نام دارد كه اخیراً چاپ بسیار نفیسی از آن توسط انتشارات سروش منتشر شد و متن انتقادی آن، از سوی آقای عبدالله انوار در سال ۱۳۴۱ ا نتشار یافته است. نثر این كتاب، به خلاف«درّهی نادره» و بلكه مانند «سنگلاخ»، ساده و روان است و جز در برخی از سرفصلها، دارای صناعتهای لفظی بسیار اندكی است.
اما نثر كتاب سنگلاخ به قول محمدتقی بهار، لطیف و ساده است كه در مقدمهی كتاب دربارهی ویژگیهای آن بحث كردهام.
-معروف است كه میرزا مهدیخان شعر هم میگفته است. آیا دیوانی از او برجای مانده است؟
-بلی، میرزا مهدیخان به سه زبان تركی و عربی و فارسی شعر سروده است. اما این سه دیوان، تاكنون به دست نیامده است. در مسیر راه شهر «كلات» به روستای «خشت» مركز دفاین نادرشاه در خراسان، قصیدهای از وی به زبان تركی بر روی سنگ مرمری به بلندی نزدیك به سه متر حك شده است. او در شعر، «كوكب»تخلص میكرد.در تذكرهها و سفینهها، نمونههایی از اشعار فارسی وی ضبط است. در شعر فارسی، مكتب «نوایی – فضولی– صائب» را دنبال میكرده است.
میرزا مهدیخان در میان نثرنویسان و شاعران فارسی زبان، مورد احترام و تتبعِ بسیاری از ادیبان عصر قاجار به تقلید از او كتابهای مهمی نوشته اند؛ مانند كتابهای «زینة التواریخ» اثر میرزا فضل الله خاوری،«حقایق الاخبار» ا ثر میرزا جعفر حقایقنگار، «گنجینهی معتمد» اثر میرزا عبدالوهاب نشاط، «مآثر سلطانی» و «حدائقالجنان» اثر عبدالزراق دنبلی و جز آن، كه همگی در مقدمههای آثارشان، از او به احترام یاد كردهاند و خود را شاگرد و مقلد او دانستهاند.
-آیا كتاب «سنگلاخ» هم مورد تتبع و تقلید قرار گرفته است. چند عنوان كتاب، بهتقلید از آن تألیف شده است؟
-فراوان. برخی آمدهاند آن را تلخیص كردهاند؛ مانند«محمد خویی» كه تلخیص بسیار مفیدی، با حذف مشتقات لغات و برخی شواهد شعری، برای «عباس میرزا» ترتیب داد و آن را «خلاصهی عباسی» نامید. از آخرین تلخیص هم كه چند سال پیش توسط آقای «روشن خیاوی» با عنوان «سنگلاخ» چاپ شد، خبردار هستید. كتابهای دیگری با عنوانهای: «بدایع اللغة»، «لغت نوائی»، «الاستشهادات النوائیه»، «لغت جغتایی و تركی عثمانی»، «التمغای ناصری» و جز آن، وجود دارد كه هنوز اغلب آنها چاپ نشدهاند و به صورت نسخههای خطی در كتابخانههای تهران موجودند.
همهی این كتابها، در تتبع از تركی جغتایی یا چاغاتای نوشته شده است.
-آقای دكتر، شاید خوانندگان ما، مایل باشند درباره تركی چاغاتای باز هم از زبان شما مطالبی بشنوند.
-تركی چاغاتای، پس از تركی قاراخانی و تركی خوارزم، سومین شیوهی مكتوب و ادبی تاریخ زبان تركی شرقی بهشمار میرود، كه در روزگار جانشینان امیرتیمور، با خلق آثار امیر علیشیر نواییبه اوج كمال خود رسید.شیوهی چاغاتای در واقع در میان تركان مسلمان غیر اوغوز؛ یعنی، در شرق دریای خزر، زبان ادبی و سیاسی دولتهای آنان بوده است و اهمیت خود را تا اواخر سده گذشته كه جای خود را به تركی اوزبكی داد، حفظ كرده بود. در سال ۱۹۲۳ در دورههای حكومت اتحاد شوروی، دولت سوسیالیستی اوزبكستان، لهجهی عوام شهرهای این سرزمین را به عنوان شیوهی ادبی پذیرفت و به عمر هشتصد سالهی حیده چاغاتای با حفظ بسیاری از عناصر صرفی و نحوی، پایان داده شد.
زبان ادبی تركی چاغاتای را، پژوهندگان متخصص به چهار دورهی متمایر تقسیم كردهاند:
۱- دورهی نخست (دورهی پیش از نوایی): دورهی انتقال از تركیخوارزمی، به شیوهای كه نوایی بنیانگذار آن شد.
از شاعران و نثرنویسان بزرگ این دوره میتوان:سكاكی، لطفی هروی، یوسف امیری، عطایی، حیدر خوارزمی، كمال خجندی، سیداحمد میرزا، گدایی، یقینی و احدی را نام برد.
۲- دورهی كلاسیك، كه نوایی، سلطان حسین بایقارا، حامدی، محمد صالح، شیبانی، عبیدی و بایر را از نمایندگان این دوره میشناسند كه یكصد سال بعد از نوایی، دوام داشته است.
۳- دورهی میانی، كه تا روزگار ابوالغازی بهادرخان ادامه داشته است.
۴- دورهی نوین، شاملِ دو قرن اخیر كه دورهی نفوذ عناصر بومی و محلی و شفاهی به شیوهی ادبی به حساب میآید.
-لطفا دربارهی مؤلف این كتاب، یعنی میرزا مهدیخان هم بیشتر صحبت بفرمایید.
-اسم كامل میرزا مهدی، به صورت نظامالدین محمد حاجالحسین الصفوی ثبت شده است. وی، در روستای«گلین بابا» از توابع استرآباد متولد شده است. این قریه هماكنون برجای است و در ۷ كیلومتری جنوب خاوری شهر گرگان قرار دارد. مردم آن، مذهب شیعه دارند و به تركی خراسانی صحبت میكنند. شرح حال و زندگی وی، در بسیاری از منابع تاریخی و ادبی كلاسیك آمده است. شیخ آغابزرگ تهرانی در«الذریعه»، علی قلیخان واله داغستانی در «ریاض الشعراء»، محمد علی مدرس تبریزی در«ریحانة الادب»، محمد كاظم مروی در «عالم آرای نادری»، رضا قلیخان هدایت در «روضة الصفای ناصری»، علی حسینخان در «صبح گلشن» و دیگران، شرح زندگی و آثار او را آوردهاند.
چند پایاننامه و تحقیق مستقل نیز، در این باب انتشار یافته است. دنیس راس در سال ۱۹۱۰ «مبانی اللغه» اثرِ وی را چاپ كرده، آرنوا در كتاب «دولت نادرشاه افشار» به تحقیق در احوال وی پرداخته است، عبدالله انوار،«جهانگشای نادری»، سیدجعفر شهیدی، «درهی نادره» و روشن خیاوی تلخیص از «سنگلاخ»را، نیز انتشار دادهاند.
در اغلب این منابع آمده است كه وی در كودكی هوش و ذكاوت زیادی داشت و از این روی، پدرش محمد نصیر استرآبادی، او را جهت تحصیل به اصفهان، مركز فرهنگی صفویان برده است. میرزا مهدی، در اندك زمانی در تحصیل علوم عصر، از اقران سبقت جسته و در روزگار جوانی بر ادبیات و انشاء و خط تسلط پیدا كرده و با تخلص «كوكب»، به شعر گفتن پرداخته است و در سایهی علم و دانش خود، به دربار شاه سلطان حسین صفوی راه یافته و به ریاست بیوتات سلطنتی منصوب گردیده است. ولی طولی نكشیده كه به گوشهای خزیده و منزوی شده است.
تحقیقات نشان میدهد كه وی، فردی مردمی و روستاییمنش بوده و زندگی در دربار را خوش نداشته است و در سال ۱۱۴۲ هـ. رهبری معنوی شورشیان بینوای شهر و روستا را در استرآباد، علیه مظالم افاغنه و سلاطین جور و فئودالهای محلی را برعهده داشته و مورد توجهی نادرشاه قرار گرفته است و همراه او از اصفهان به مشهد رفته و از آن پس، همه جا در سفر و حضر همراه او بود.
-و گویا از آن زمان به بعد، پیوسته در كنار نادرشاه افشار روزگار گذرانیده است. حال، به نظر شما كه میگوئید وی زندگی در دربار را خوش نداشته، چگونه سالها در دربار نادرشاره زندگی كرده است؟
-بلی، وی از سفر مشهد به بعد، تا پایان روزگار نادر، پیوسته در كنار او بود و در بیرون راندن اشغالگران خارجی از ایران و همچنین در بسط ید روستائیان و بینوایان در امور كشور، به نادرشاره كمك میكرده است و در دوران جنگ تا واقعهی دشت مغان،«منشی الممالك» یا به قول امروزی، «وزیر امور خارجه»ی نادرشاه بود. در واقعهی دشت مغان، نادر او را به سبب تسلط وی به نگارش تركی، عربی و فارسی رسماً به شغل «وقایع نگاری» گماشت.
سرگذشت میرزا مهدیخان با حوادث زندگی نادرشاه درهم آمیخته است. عمر نادر در سفرهای جنگی هرات، بغداد، گرجستان، هندوستان، تركستان، داغستان، آذربایجان، كرمان و جز آن گذشت. در این سفرها، میرزا مهدیخان پیوسته همراه وی بوده است.
نادرشاه، درباری نداشته است تا میرزا مهدیخان را هم «دربارنشین» بنامیم. پس از قتل نادرشاه در سال ۱۱۶۰هـ. نیز، وی باقی عمر را در گوشهی عزلت به تألیف و تحقیق پرداخت و ناظر بسیاری از وقایع بعد از نادر نیز، شد. او را در تسلط به علوم ادبی، «صاحب بن عباد ثانی» لقب دادهاند و زندگی این دو، تقریبا مشابه هم بوده است. دربارهی وی و رابطه اش با نادرشاه روایات و حكایات زیادی میان مردم جاری است كه «محمد حسین قدوسی» بسیاری از آنها را در كتاب«نادرنامه» جمعآوری كرده است. از جمله، روایتی است به این مضمون كه نادرشاه وقتی تاج بر سر گذاشت و لباس فاخر بر تن كرد، دفعتاً گریهاش گرفت و با میرزا مهدیخان به خلوت رفت و علت گریه را به او چنین بیان داشت كه طفلی سه ساله بودم كه پدرم در نهایت تنگدستی قبایی برای من خریده بود و من آن را در كوچه، هنگام بازی، به بچهای كه لباس بر تن نداشت، هدیه كردم. وقتی به خانه آمدم، پدرم من را كه لخت دید، تنبیه كرد و دست و پایم را به طناب بست و به سقف دیوار آویزانم كرد، و اكنون دلم میخواهد این جامهی فاخر را نیز، به یكی ببخشم. نادر پس از نقل این واقعه، ارتجالاً این مصراع را به زبان آورد:
«ای كلاه پخپخ، آرخالق قلمكار زری!»
و میرزا مهدیخان بلافاصله چنین سرود:
«بر تو شاهی، ختم باد و بر نبی، پیغمبری!»
-در این فرصت كوتاه، دربارهی امیر علیشیر نوائی نیز كه میرزا مهدیخان و دیگران این همه به آثار او اهمیت دادهاند، دوست داریم چند كلمه بشنویم:
-امیر علیشیر نوایی در روزگار خود هم، مورد توجه و احترام اعاظم دانشمندان بوده است. «خواندمیر» یكی از ملازمان وی، در باب فضائل او، كتابی با عنوان «مكارم اخلاق» نوشته است. زینالعابدین محمد واصفی، كتاب«بدایع الوقایع» را در ذكر حالات او نگاشته است.حیدر میرزا دركتاب «تاریخ رشیدی» و سلطان محمدبن امیری در «لطافتنامه»، زندگی علیشیر نوایی را نمونهای از حیات معقول و اخلاق كرام توصیف كردهاند و از خیرات و مبرات او، فراوان سخن گفتهاند.تصویر علیشیر نوایی در حالی كه به عصا تكیه داده، در زمان خود وی، از سوی چند نقاش از جمله بهزاد، به تصویر درآمده كه نسخههای اصلی آنها در كتابخانههای دنیا محفوظ است.
از طرف سلطان حسین بایقارا به وی چندین شغل دیوانی نظیر «نشانجی» (صاحب مهر ممالك)، دیوان بیگی، اولوغ بیگی، عضویت دیوان عالی، صدارت و وزارت داده شد ولی وی، در هیچیك از این مقامات درباری نماند و به قول خودش مُهر شكست و استعفا كرد:
«چون بنكا لوطف ائتدی شه دیواندا مؤهر،
بوایدی ایلدین قویی مؤهر اورماغیم.
كیم غرورِ نفسِ سركش منعیغه،
بارچادین بولغای قویی اولتورماغیم.
چون شكستِ نفس حاصیل بولمادی،
موندین اولدو مؤهرومو سیندیرماغیم.»
و در ۶۰ سالگی وفات كرد.
در طول عمر بابركت، خود علاوه بر تألیف چندین اثر منظوم و منثور، خیرات و مبرات فراوانی نیز، از خود برجای گذاشت. فخری هراتی، در ترجمهی مجلس نهم از «مجالس النفائس»به فارسی، در «قسم اول» عدد بناهای خیر او را ۳۷۰ ذكر میكند و میگوید:
«… روی به تربیت اربال فضل و كمال آورد. هر سال، هزار دست جامه به مساكین مقرر كرد و سیصد و هفتاد بقعه ساخت.»
ذبیحالله صفا مؤلف «تاریخ ادبیات در ایران» كه معمولاً در تحقیرِ نوابغ غیرفارس، تحقیق ناقص و نامربوط انجام میدهد، در باب علیشیر نوائی مجبور به اعتراف شده است كه: «علیشیر، مردی متواضع و باادب و نیكورفتار بود. با خلایق، به مهربانی رفتار میكرد و مخصوصاً با شاعران و اهل ادب و هنر، معاشرت دائم داشت و در تربیت و تشویق آنان، مبالغه میكرد و محضرش، محل اجتماع آنان بود. خود، دوستدار هنر و هنرمندان بود و خطاطان و نقاشان و مذهّبان و موسیقیدانان، در خدمتش قرب و منزلت بسیار داشتند و به همین سبب، وجود او در رونق ادب و هنر در دوران سلطان حسین میرزای بایقارا تأثیر فراوان داشت و همگامی سلطان با وی در این راه، هرات را در پایان قرن نهم و آغاز قرن دهم، به صورت یكی از بزرگترین مراكز ادب و هنر درآورد. كرم و ضعیفنوازی و خیر و احسان او، معروف است… وی در شعر تركی، مقامی بس والا دارد. به نحوی كه با وجود شاعران دیگر تركیگوی در این عهد، او را بنیانگذار واقعی شعر تركی جغتایی دانستهاند.»
-شما نقش و تأثیر علیشیر نوایی را در ادبیات عمومی تركی چگونه ارزیابی میكنید؟
-در قرون وسطا تأثیر علیشیر نوایی در ادبیات تركی، بسیار گسترده بود. اگر سرزمین گویشوران جغتایی را در سدههای میانه، مركز فرهنگی عمومی تركی به حساب آوریم و خراسان بزرگ و تركستان را هم، جزیی از كلیت فرهنگی آن بدانیم، باید بگوییم كه«سعید خان كاشغری» در تركی خاوری و در شرق مركز، مولانا حكیم ملامحمد فضولی نیز، در عراق عرب و آذربایجان و غرب این مركز، تحت تأثیر مستقیم امیرعلیشیر نوائی بودند. از اینرو، باید تأكید كنیم كه وی، مجموعهی ادبیات تركی عمومی از شرق تا غرب را مدیون خود ساخته است. پیدایش سبك تركی (معروف به سبك هندی) در فارسی و ظهور «صائب تبریزی» نیز، محصول دنبالهروی از نوآوریهای نوائی، در شعر آن روزگار بوده است. میدانید كه وی به فارسی نیز، دیوانی دارد و در فارسی «فانی» تخلص میكرده است.
-آیا پیش از میرزا مهدیخان، كسان دیگری هم بر دیوانهای امیرعلیشیر نوایی شرح لغات و فرهنگنامه نوشتهاند؟
-میرزا مهدیخان، خود از دو نفر رومی نام میبرد كه بر اشعار امیر علیشیر نوایی شرح نوشته و كتاب لغت تدوین ساختهاند. ولی میگوید كه: «اسمشان در تألیفشان مذكور نیست.» سپس چهار تن دیگر را به شرح زیر نام میبرد:
۱- طالع هروی، ۲- فراغی، ۳- ندرعلی، ۴-میرزا عبدالجلیل نصری، و دربارهی كارهای همهی آنان میگوید كه:
«… چون در كمال اختصار بود و اكثر لغات را معنی معلوم ایشان نبوده، تجاهل كردهاند و به ذكر آن نپرداختهاند.»
در متن سنگلاخ نیز، بارها اشتباهات و سهوهای آنان را به صراحت ذكر میكند.
منبع: http://www.duzgun.ir/