به مناسبت ۶۷ – مین سال نهضت ملّی آذربایجان
21 / آذر / ۱۳۹۱
حركت ۲۱ آذر [1324] در آذربایجان
دكتر بهزاد بهزادی
توضیح : در این مقاله متن نهایی قرارداد توافق شده میان نمایندگان نهضت ۲۱ آذر آذربایجان به رهبری سید جعفر پیشه وری و نمایندگان حكومت دیكتاتور مركزی ( شاهنشاهی ) به سرپرستی مظفر فیروز و شعر «یاندریلان كیتابلار » به مناسبت روز ۲۶ آذر ۱۳۲۵ و روز به آتش كشیده شدن كتابهای توركی توسط مهاجمین و جنایتكاران حكومت مركزی از شاعر معروف آذربایجان «صمد وورغون » در اول مقاله گذاشته شده است ، بقیه متن مقاله در ادامه آن آمده است .
قوامالسلطنه ابلاغیه هفت مادهای مورخ ۲/۲/۱۳۲۵ هیئت دولت را به عنوان مبنای مذاكره با حكومت ملی آذربایجان انتشار داد و از نمایندگان آذربایجان دعوت كرد تا برای مذاكرات به تهران بیایند. حكومت ملی كه همواره طرفدار حل مسالمتآمیز مسایل خود با مركز بود، این دعوت را پذیرفت و هیئت نمایندگی آذربایجان به سرپرستی پیشهوری در تاریخ ۸/۲/۱۳۲۵ به تهران وارد شدند كه از طرف آزادیخواهان تهران با شكوه كمنظیری استقبال شدند.
هیئت نمایندگی آذربایجان مطالبات خود را در ۳۳ ماده تسلیم دولت مركزی كردند و طی مذاكرات به نتیجه نرسیدند و پیشهوری بعد از دو هفته اقامت در تهران با همراهان به تبریز بازگشتند و مقرر شد مذاكرات در تبریز ادامه یابد.
در خرداد ماه ۱۳۲۵ هیئت نمایندگی دولت مركزی به ریاست مظفر فیروز معاون نخستوزیر در تبریز مذاكرات را ادامه دادند و منجر به موافقتنامه ۲۳/۳/۱۳۲۵ گردید و سپس به تصویب مقامات دولت مركزی و مجلس ملی آذربایجان رسید.
مسایلی كه در موافقتنامه مورد توافق طرفین قرار گرفت، به اختصار عبارت است از:
۱- دولت مركزی «نهضت دموكراتیك آذربایجان» را به رسمیت شناخت.
۲- تشكیل انجمن ایالتی و ولایتی در آذربایجان و در سراسر ایران.
۳- استاندار و رؤسای ادارات با پیشنهاد انجمن ایالتی آذربایجان و با حكم دولت مركزی تعیین میگردد.
4- انجمن ملی آذربایجان به عنوان انجمن ایالتی آذربایجان شناخته شد.
5- 75% از عواید مالیاتی آذربایجان اختصاص به خود آذربایجان خواهدداشت.
6- 25% از درامد گمركی به دانشگاه آذربایجان اختصاص داده شد.
7- امتداد راهآهن میانه به تبریز با مخارج دولت
8- سازمان فدائیان به سازمان ژاندارمری تبدیل شود و نام ژاندارمری عوض شود (بعدا" نگهبان نامیده شد).
9- تقسیم اراضی خالصه را دولت تأیید نمود و قرار شد لایحه قانونی برای تصویب به مجلس ۱۵ تقدیم دارد.
10- دولت تعهد كرد كه لایحه انتخابات را بر اساس اصول دموكراتیك شامل مشاركت زنان در انتخابات را تهیه و با قید فوریت به مجلس تقدیم نماید و نیز تعداد نمایندگان آذربایجان به نسبت جمعیت افزایش یابد.
۱۱- ایالت آذربایجان عبارت است از استانهای ۳ و ۴
۱۲- موافقت با تشكیل شورای اداری آذربایجان مركب از استاندار و رؤسای ادارات و هیئت رئیسه انجمن ایالتی آذربایحان.
13- تدریس در ۵ كلاس ابتدایی به زبان آذربایجانی و در سایر مقاطع تحصیلی به زبان فارسی و آذربایجانی خواهد بود.
14- زبان آذربایجانی و فارسی به عنوان زبان رسمی شناخته شدند.
15- تا تصویب لایحه انتخابات انجمن شهر و اجرای آن، انجمن فعلی شهر، شهرداریها در آذربایجان به كار خود ادامه خواهد داد.
در این موافقتنامه مسئله طرز جبران خسارت مالكینی كه املاك آنها از طرف حكومت ملی مصادره و تقسیم شده، به كمیسیونی كه بعدا" تعیین خواهد شد، موكول گردید.
مهمتر اینكه طرز تعیین فرماندهان قشون و سازمان آن و درجات فدائیان و به طور كلی آرتش لاینحل باقی ماند و موكول به تشكیل كمیسیونی خاص و ادامه مذاكرات شد. قواملسلطنه چنین وانمود میكرد كه این كارشكنیها را دربار میكند و پیشهوری در نطق خود صراحتا" گفت: «مقامات غیرمسئول (شاه) حق دخالت ندارد».
درباره موافقتنامه نظر پیشهوری این بود كه حكومت ملی آذربایجان برای حل مسالمتآمیز مسایل بین حكومت ملی آذربایجان و دولت مركزی به گذشتهایی تن داد، ولی توانست هدفهایی را كه فرقه دموكرات آذربایجان در اعلامیه ۱۲ شهریور ۲۴ مطرح كرده بود، رسمیت دهد.
قوامالسلطنه حل مسایل نظامی و انتظامی را معوق گذاشت. و با تظاهر به «حسن نیت» و «آزادیخواهی» مرموزانه به توطئهچینی ادامه داد و شبكه «بدامن» به فعالیت خود برای تحریك خانهای قشقایی، بختیاری و… برای قیام شدت بخشید.
پس از تحویل مسالمتآمیز زنجان به قوای دولتی و یورش آرتش شاهنشاهی و عوامل آنها به شهر و فجایعی كه مرتكب شدند، برخوردهای نظامی در مرزها از طرف قوای دولتی تكرار شد، و بالاخره به بهانه «لزوم ورود آرتش به آذربایجان به منظور استقرار امنیت انتخابات مجلس پانزدهم» در ۱۹ آذر ۱۳۲۵ فرمان حمله به آذربایجان صادر گردید. و ستون اعزامی به فرماندهی سرتیپ هاشمی[۱] به سوی میانه حركت كرد.
همین جا درستی این نظریه را باید تأیید نمود كه اگر آرتش شاهنشاهی بدون پشتیبانی و دخالت دولتهای آمریكا و بریتانیا به آذربایجان حمله میكردند قوای مسلح و نیروهای ملی آذربایجان و آزادیخواهان ایران قادر بودند با آنها مقابله نموده و اراده ملت را حاكم نمایند, ولی حقیقت این است كه نقشه حمله به آذربایجان به دستور آمریكا و انگلیس با برنامهریزی مستشاران نظامی آمریكا و فرماندهی شوارتسكوپف آمریكایی انجام گرفت.
آمریكا بعد از جنگ با در اختیار داشتن انحصاری بمب اتمی به اتفاق امپراطوری بریتانیا برای سركوب جنبشهای استقلالطلبانه ملی و دموكراتیك در برابر اتحاد جماهیر شوروی متحد شدند. در اسفند سال ۱۳۲۴ بین آمریكا و انگلستان قرارداد اتحاد نظامی منعقد گردید و چرچپل در ۱۵ همان ماه در دانشگاه فولتون آمریكا نطق جنگطلبانه خود را ایراد كرد و در آن نطق اتحاد شوروی را پشت پرده آهنین خواند و آغاز «جنگ سرد» را اعلام نمود.
به آتش كشیدن كتابهاى تركى
(نقل به مضمون از كتاب "تاریخ زبان و لهجه هاى تركى"٫ دكتر جواد هئیت)
سوزاندن كتابهاى تركى بعد از سركوب فرقه دمكرات آذربایجان در سال ١٩۴۶ توسط رژیم پهلوى صورت گرفت. این جنایت٫ سوزاندن تاریخ و هویت یك ملت از اعمال وحشیانه ساسانیان در آذربایجان هم بدتر بود. …نمایدنگان دولت مركزى به دستور تهران كتابهاى درسى مدارس را جمع كردند و آتش زدند. …..در آن زمان هیچ دولت و سازمانى به این كشتار و كتابسوزى اعتراضى نكرد حتى سازمانهاى فرهنگى جهان هم ساكت ماندند. مردم آذربایجان كه از همه طرف (چپ و راست) ضربه خورده بودند مىسوختند و جز ساختن چاره اى نداشتند. صمد وورغون از شعراى شاعر مبارز آذربایجان شمالى در سال ١٣٢۶ در مقابل این جنایت ضدبشرى سكوت را شكسته و در باره كتابهاى سوزنده شده منظومه اى با عنوان "یاندیریلان كیتابلار" سرود و آن را در كنگره صلح جهانى پاریس – ١٩۵٢ ضمن نطقى به عنوان پروتست-اعتراضنامه خواند. وى در این شعر اعتراض خود را چنین بیان مىكند:
یاندیریلان كیتابلار- (كتابهاى سوزانده شده)
صمد وورغون : ١٩۴٧
ایران ارتجاعچیلارى آذربایجان دیلینده اولان كیتابلارى وحشیجه سینه یاندیریرلار. (مرتجعین ایران٫ كتابهاى آذربایجانى را با وحشیت به آتش كشیدند.)
جللاد! سنین قالاق قالاق یاندیردیغین كیتابلار
مین كمالین شؤهرتىدیر٫ مین اوره یین آرزیسى….
بیز كؤچه ریك بو دونیادان٫ اونلار قالیر یادیگار.
هر ورقه نقش اولونموش نئچه اینسان دویغوسو
مین كمالین شؤهرتىدیر٫ مین اوره یین آرزیسى….
یاندیردیغین او كیتابلار آلوولانیر….یاخشى باخ!
او آلوولار شؤعله چكیب شفق سالیر ظولمته…..
شاعیرلرین نجیب روحو مزاریندان قالخاراق
آلقیش دئییر عئشقى بؤیوك٫ بیر قهرمان میللته.
او آلوولار شؤعله چكیب شفق سالیر ظولمته….
جللاد! منیم دیلیمده دیر بایاتیلار٫ قوشمالار
دئ٫ اونلارى هئچ دویدومو سنین او داش اوره یین؟
هر گرایلى پرده سینده مین آنانین قلبى وار….
هر شیكسته م اؤولادىدیر بیر موقددس دیله یین
دئ اونلارى هئچ دویدومو سنین او داش اوره یین؟
سؤیله سن مى خور باخیرسان منیم شئعیر دیلیمه؟
قوجا شرقین شؤهرتىدیر فوضولىنین غزلى!
سن مى "ترك خر" دئییرسن اولوسوما٫ ائلیمه؟
داهیلره سود وئرمیشدیر آذربایجان گؤزه لى….
قوجا شرقین شؤهرتىدیر فوضولىنین غزلى!
جللاد! یانیب اود اولسا دا٫ كوله دؤنمه ز آرزیلار٫
طبیعتین آنا قلبى قول دوغمامیش اینسانى!
هر اوره یین اؤز دونیاسى بیر سعادت آرزیلار
قانلار ایله یازیلمیشدیر هر آزادلیق دستانى….
طبیعتین آنا قلبى قول دوغمامیش اینسانى!
ازل باشدان دوشمنیمدیر اوزو موردار قارانلیق…..
هر تورپاغین اؤز عئشقى وار٫ هر میللتین اؤز آدى
كاییناتا ده ییشمه رم شؤهرتیمى بیر آنلیق
منم اودلار اؤلكه سینین گونش دونلو اؤولادى!
هر تورپاغین اؤز عئشقى وار٫ هر میللتین اؤز آدى!
نه دیر او دار آغاجلارى٫ دئ٫ كیملردیر آسیلان؟
اویونجاق مى گلیر سنه وطنیمین حاق سسى؟
دایان!….دایان!….اویاق گزیر هر اوره كده بیر آسلان
بوغازیندان یاپیشاجاق اونون قادیر پنجه سى
اویونجاق مى گلیر سنه وطنیمین حاق سسى؟
جللاد! سن مى٫ دئ٫ قیریرسان فداییلر نسلینى؟
میللتیمین صاف قانىدیر قورد كیمى ایچدییین قان!
زامان گلیر…من دویورام اونون آیاق سسینى
شهیدلرین قییام روحو یاپیشاجاق یاخاندان
میللتیمین صاف قانىدیر قورد كیمى ایچدییین قان!…..
بیر ورقله تاریخلرى٫ اوتان منیم قارشیمدا
آنام تومریس كسمه دى مى كئیخوسرووون باشینى؟
كوراوغلونون٫ ستتارخانین چلنگى وار باشیمدا
نسیللریم قویمایاجاق داش اوستونده داشینى
آنام تومریس كسمه دى مى كئیخوسرووون باشینى؟
سور آتینى٫ دؤرد نالا چاپ! مئیدان سنیندیر ….آنجاق
من گؤروره م آل گئیینیب گلن باهار فصلینى….
قوجا شرقین گونسشىدیر یاراندیغیم بو تورپاق
من یئتیردیم آل بایراقلى اینقیلابلار نسلینى
من گؤروره م آل گئیینیب گلن باهار فصلینى!
یاشاسین آذربایجان
……………………………………..
ادامه مقاله : دكتر بهزاد بهزادی
اجازه میخواهم كه خواننده را به مطالعه جلد دوم كتاب ظهور و سقوط پهلوی دعوت كنم. در صفحه ۱۷۸ كتاب تحت عنوان اینتلجنت سرویس، سیا و شبكه بدامن چنین میخوانیم:
«شاپور ریپورتر زمانی وارد ایران شد (۱۳۲۵) كه سرویس اطلاعاتی بریتانیا توسط جاسوسان برجستهای چون آلن چارلز ترات، آن لمبتون و ارنست پرون شبكههای وسیع خود را بازسازی كرده و در همین دوران «اداره خاورمیانه» سرویس اطلاعاتی آمریكا به رهبری كرومیت روزولت نیز نخستین شبكههای خود را تنیده بود و هر دو سرویس جاسوسی فعالیتهای توطئهگرایانه و پیچیده و مؤثری را، به ویژه در بحبوحه حوادث سالهای ۱۳۲۵-۱۳۲۴ به فرجام رسانیده بود».
ترات یكی از جاسوسان عالیرتبه اینتلجنت سرویس و متخصص ورزیده جنگهای روانی بوده، میس لمبتون جاسوسی ورزیده، دانشمند كه مدت طولانی در ایران برای امپراطوری بریتانیا خدمت كرده و كتاب «مالك و زارع» وی مشهور است. ارنست پرون چهره مرموزی است. در آستانه سفر محمدرضا در زمان ولیعهدی برای ادامه تحصیل به مدرسه لوروزه در سویس اینتلجنتسرویس باغبانی را در آن مدرسه میگمارد كه پسرش ارنست پرون با ولیعهد ایران روابط ویژه برقرار میكند. ارنست پرون به همراه محمدرضا به تهران میآید و در دربار و در جوار محمدرضا زندگی میكند. درباره نفوذ او در محمدرضا و رفتار خیرهسرانه وی در دربار مطالبی در كتاب خاطرات فردوست و ملكه ثریا آمده است.
شبكه جاسوسی بدامن در همكاری نزدیك با كرومیت روزولت در آستانه نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان به دو رشته عملیات دست میزنند. از یك سو با جعل شایعات و افتراها جنگ روانی بر علیه نهضت دموكراتیك راه میاندازند و از سوی دیگر به تبلیغات دامنهداری بر علیه نهضت ملی آذربایجان میپردازند. عوامل این شبكهها، دربار، آرتش و سیدضیا و مطبوعات داخلی و خارجی وابسته به آنها و رادیوهای لندن، آنكارا و دهلی تهمتهای ساخته و پرداخته این شبكه را میپراكنند. یكی از شگردهای این شبكه پخش شعارگونه افتراهایی بود كه احساسات مخالف افراد ناآگاه را بر علیه نهضت دموكراتیك آذربایجان برانگیزد. این شیوه در تاریخ ما سابقه داشته است. از آن جمله اتهام «بابیگری»، «ملحد»، «نوكر بیگانه» و اتهام «تجزیهطلبی» به شیخ محمد خیابانی و لقب «متجاسر» به سردار و…
بنا به مراتب بالا قبلا باید ماهیت این افتراها و انگزنیها را برملا ساخت. من كوشش میكنم با استناد به مستنداتی از اسناد محرمانه منتشره وزارت امور خارجه آمریكا و انگلیس و رجال این كشورها حقایق را آشكار كنم. همه اینها دشمنان نهضت بودهاند، ولی در گزارشات خود هرچند با بیان دیپلماتیك به حقایقی اعتراف كردهاند.
محور اصلی این اتهامات را میتوان چنین خلاصه كرد:
1- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ به منظور تثبیت حكومت ملی آذربایجان و تحصیل امتیاز نفت شمال است.
۲- اتحاد شوروی حكومت ملی آذربایجان را به وجود آورده تا امتیاز نفت شمال را تحصیل كند.
3- نهضت دموكراتیك آذربایجان را یك مشت «مهاجر» طبق نقشه شورویها برای تجزیه آذربایجان از ایران و الحاق آن به آذربایجان شوروی راه انداخته است.
توضیح اینكه:
1- عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ ربطی به مسایل ایران نداشته است. بلكه به برخوردهای بین المللی اتحاد شوروی و انگلستان مربوط بوده است.
نوشته روزنامه پراودا در این زمینه گویاست:
«…. چرا آرتش انگلیس مصر، لبنان، یونان و… را تخلیه نمیكند؟»
به عبارت دیگر عدم تخلیه ایران از طرف آرتش سرخ، برای فشار آوردن به امپراطوری بریتانیا برای تخلیه كشورهای اشغالی بوده است.
۲- در مورد نفت شمال اظهار عقیده جرج كنان كاردار آمریكا در مسكو جالب است:
«انگیزه اخیر رفتار شوروی در شمال ایران شاید صرفا" نفت نباشد، بلكه نگرانی از نفوذ احتمالی خارجیها در آن منطقه كه با مسئله وجهه عمومی ارتباط مییابد، نیز مطرح است. نفت شمال ایران مهم است، اما نه به عنوان چیزی كه مورد نیاز روسیه است، بلكه به عنوان چیزی كه ممكن است در صورت بهرهبرداری هر كشور دیگری از آن خطرناك باشد». (نقل از كتاب ایران بین دو انقلاب)
كلارمونت اسكراین كنسول انگلیس در مشهد بعدها در خاطرات خود نوشت:
«دخالت قدرتمندانه آمریكا به صورت حضور هیئتهای مالی، نظامی و هیئت ژاندارمری، یورش آشكار آمریكا برای تصرف بازار ایران و مهمتر از همه تلاش شركتهای استاندارداویل و اكیوم و شل برای دستیابی به امتیازات نفتی بود كه روسها را در این كشور از متحد دوران جنگ به رقیب دوران جنگ سرد تبدیل كرد».
از اظهارنظرهای بالا چنین برمیآید كه شورویها احتیاجی به نفت ایران نداشتند، ولی برای جلوگیری از دادن امتیاز نفت به شركتهای آمریكایی در همسایگی كشورشان پیشنهاد مشاركت در نفت شمال را پیش كشیدند.
به طور اجمال به روند مسایل مربوط به نفت شمال ایران بعد از سال ۱۳۲۰ نظر میافكنیم.
دولت ساعد مذاكرات محرمانه با شركتهای نفتی آمریكایی را آغاز كرد وقرارداد آن مورد توافق قرار گرفت. طوسی نماینده مجلس در مرداد ۱۳۲۳ در جلسه مجلس پرده از روی این مذاكرات محرمانه برداشت. حزب توده، مطبوعات آزادیخواه و دكتر مصدق و… اعتراضات شدیدی را آغاز كردند و از دولت ساعد خواستند كه نتیجه مذاكرات محرمانه را گزارش كند.
در این زمان كافتارادزه معاون وزارت امور خارجه شوروی با پیشنهاد متقابلی به تهران آمد و بالاخره مجلس طبق ماده واحدهای هرگونه مذاكره برای واگذاری منابع نفتی به خارجیها را موكول به بعد از تخلیه ایران از قوای اشغالی كرد.
دكتر مصدق در این مورد چنین اظهارنظر كرد: «اگر آقای نخستوزیر (ساعد) به شركتهای آمریكایی گفته بودند، مادام كه جنگ تمام نشده و مادام كه قوای آمریكا از مملكت خارج نشده دولت داخل مذاكره نمیشود… دولت شوروی هرگز از ما تقاضای امتیاز نمیكرد. وقتی از آن طرف دنیا دولت آمریكا تقاضای امتیاز كند، دولت شوروی كه همسایه ماست، چرا نكند؟ و آنهایی كه میگویند كه اعطای امتیاز به شركتهای تابع دولت آمریكا از این لحاظ كه آن دولت با ما مجاور نیست، خالی از ضرر است، در اشتباهند. تنها عدم مجاورت دلیل نیست كه دادن امتیاز به آن دولت یا به شركتهای آمریكایی برای ما ضرر نكند. آمریكا دولتی نیست كه مجاورت یا عدم مجاورت آن با ما فرق بكند».
بعد از پایان جنگ بینالمللی دوم در شهریور ۱۳۲۴ دولت شوروی از بیم اینكه شركتهای آمریكایی برای تحصیل امتیاز نفت از نفوذ خود در هیئت حاكمه ایران استفاده بكند، پیشدستی كردند و پیشنهاد تشكیل شركت مختلط ایران و شوروی براساس ۵۰-۵۰ را پیش كشیدند. اگرچه قوام با طرح مذكور موافقت اصولی كرد، ولی تصویب نهایی را به تشكیل مجلس پانزدهم موكول كرد و بالاخره مجلس در تاریخ ۲۹/۶/۲۶ مقاولهنامه مزبور را كان لم یكن تلقی نمود. ولی برای تسكین خاطر شورویها و رعایت «اصل موازنه مثبت» این شرط را در آن مصوبه گنجاند: «دولت مكلف است در كلیه مواردی كه حقوق ملت ایران نسبت به منابع ثروت كشور اعم از منابع زیرزمینی و نظیر آن مورد تضییع واقع شده، بخصوص راجع به نفت جنوب، به منظور استیفای حقوق ملی مذاكرات و اقدامات لازم را به عمل آورد».
شرط اخیر انگیزه و دستاویز آغاز نهضت ملی برای ملی كردن صنایع نفت ایران و خلع ید از شركت نفت جنوب گردید. به این ترتیب با دخالت شوروی در مسئله نفت شمال اولا" از دادن امتیاز نفت به شركتهای آمریكایی جلوگیری گردد و ثانیا" راه برای ملی شدن صنایع نفت گشوده شد.
3- تهمت تجریهطلبی را شبكه بدامن برای تحریك احساسات ملی مردم ایران و بدنام كردن فرقه دموكرات آذربایجان در بوق دمید. هستند كسانی كه امروز هم تا كسی دم از حقوق ملی اقوام ایرانی میزند، او را با اتهام «تجزیهطلبی» مورد حمله قرار میدهند.
در ادامه همان مقاصد بالا «مهاجرین» را محرك و ادارهكننده نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان قلمداد كردند. همه مهاجرین كه در دوره رضاخان پهلوی به ایران برگشتند، ۱۶ هزار نفر شامل زن و بچه بودند. از این عده تعداد كثیری پس از بازگشت به ایران به دور از مسایل سیاسی به زندگی خود ادامه دادند و غالبا" هم سابقه فعالیت سیاسی و یا تحصیلات عالی نداشتند. با توجه به تعداد اعضای فرقه و شمار شهدای آن پس از یورش آرتش شاهنشاهی پوچ بودن این اتهام محرز است. همه به یاد داریم كه درباره خیزش ۲۹/۱۱/۱۳۵۶ تبریز تیمسار آزموده استاندار شاه در آذربایجان در نطق رادیویی فریاد میزد:
«به خدا اینها آذربایجانی نبودند. اینها از آنور مرز آمده بودند»!
فرقه دموكرات آذربایجان در اعلامیه ۱۲ شهریور ۱۳۲۴، در اسناد بعدی و رهبران حكومت ملی به كرات اعلام كردند كه ما خودمختاری برای آذربایجان با حفظ تمامیت ارضی ایران را میخواهیم. و موافقتنامه ۲۳/۳/۲۵ بین دولت مركزی و نمایندگان آذربایجان بار دیگر صداقت آنها را در حفظ تمامیت ارضی ایران و تكذیب تجزیهطلبی ثابت كرد. تاریخ هم نشان داد كه حق با فرقه دموكرات بوده است.
یك دلیل انكارناپذیر را اینجا میگویم:
مداركی كه از آخرین شعارهای ۲۵۰۰ نفر اعدامی به حكم دادگاههای صحرایی آرتش شاهنشاهی در دست است، گویای این حقیقت است كه این دلاوران قهرمان در راه اعتقادات ملی خود در پای چوبه دار و یا در برابر جوخه اعدام قرار گرفتند، با صدای رسا فریاد زدند: «زنده باد آذربایجان، زنده باد ایران، زنده باد آزادی»!
آری، این رادمردان كه دلاورانه شربت شهادت نوشیدند،اعتقاد فرقه و حكومت ملی و مردم آذربایجان به حفظ تمامیت ارضی ایران و آزادی و استقلال ایران را بازگو كردند. «زنده باد ایران»!
و این واقعیت انكارناپذیر اعلام بطلان جعلیات، افتراها و تهمتهای جاسوسان و افروزندگان جنگ روانی و تبلیغاتی امپریالیستها و ایادی آنها بود. تاریخ هم گواه صداقت آنهاست.
اما چند كلمه درباره علل و شرایط پیروزی و عقبنشینی نهضت دموكراتیك آذربایجان:
در اردیبهشت ماه ۱۳۲۴ آلمان هیتلری تسلیم بلاشرط متفقین شد و ژاپن متحد جنگی آنها در آستانه شكست قرار گرفت و پس از بمباران اتمی هیروشمیا و ناكازاكی تسلیم شد و جنگ دوم به پایان رسید.
با پایان یافتن جنگ جهانی، جنبش استقلالطلبانه در مستعمرات اوج گرفت و مبارزات ملی برای به دست آوردن حقوق دموكراتیك گسترش یافت. امپراطوری بریتانیا برای حفظ پایگاههای مستعمراتی خود و امپریالیسم تازهنفس و قدرتمند آمریكا برای نفوذ در بازارهای جهانی به تكاپو افتادند.
نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان در چنین شرایط جهانی به دست رهبران كارآزموده خود پایهگذاری شد. پیشهوری و رهبران فرقه دموكرات آذربایجان با بررسی شرایط عینی اقتصادی- اجتماعی و سیاسی و تقاضاهای دموكراتیك و ملی مردم آذربایجان به تشكل نیروهای مبارزهجو پرداختند و فرقه دموكرات آذربایجان با شعارهای دموكراتیك: آزادی عقیده، زبان و مطبوعات، تقسیم اراضی خالصه بین دهقانان و تعدیل روابط مالك و زارع، قانون كار و بیمه برای كارگران، تأمین رفاه كارمندان، حمایت از صنایع داخلی و حمایت از بازرگانان و نیز حقوق ملی و مشاركت در اداره امور خود از طریق انتخاب انجمنهای ایالتی و ولایتی بر اساس قانون اساسی، حقوق مربوط به زبان مادری، تحصیل به زبان آذربایجانی و رسمیت آن توانست نیروهای عظیم ملی را متشكل سازد.
پس از صدور اعلامیه ۱۲/۶/۲۴ و اعلام آغاز فعالیت فرقه، حزب توده شعبه آذربایجان با شصت هزار عضو و جمعیت آذربایجان الحاق خود را به فرقه اعلام داشتند و شورای متحده كارگران استان آذربایجان طرفداری از فرقه را پذیرفتند، شخصیتهای ملی و آزادی خواه به همكاری با فرقه پرداختند و در نهایت اعضای فرقه به ۲۰۰ هزار تن رسید و سازمان های زنان و جوانان تودههای وسیعی را به حمایت از شعارهای فرقه جلب نمود.
فساد مأمورین دولتی و اهانت نمایندگان هیئت حاكمه در آذربایجان به ملت آذربایجان، استثمار ظالمانه دهقانان و تجاوز ژاندارمها و مالكین عمده به حقوق دهقانان، نبود قانون كار، ورشكستگی كارخانجات و كارگاههای تولیدی و ركود تجارت، تورم روزافزون موجبات اعتراض عمومی را فراهم كرده بود و شرایط عینی برای جنبش ملی را فراهم ساخته بودند.
نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان ریشههای مردمی داشت و جنبشی بود خودجوش. به چند سند محرمانه درباره این جنبش توجه بكنید.كنسول انگلیس در تبریز پس از بازدید از منطقه شمالغرب در گزارش خود مینویسد: «… نمیتوان انكار كرد كه در بین كارگران و دهقانان این استان احساسی وجود دارد كه من همیشه آن را خشم طبیعی نسبت به بیلیاقتی و فساد حكومت ایران قلمداد كردهام و باز نمیتوان انكار كرد كه بدبختیها و بی عدالتیهایی وجود دارد كه اگر در هر كشور دیگری بود، به شورش خودانگیخته منجر میشد. نمیتوانم باور كنم كه این نهضت كامل كار روسها باشد. بلكه به نظر میرسد كه آنها از یك وضعیت انقلابی واقعی بهرهبرداری میكنند. هرچند آنها مهاجران را به میان دهقانان فرستادهاند ولی دهقانان هم آماده همكاری بودهاند…».
كنسول آمریكا در تبریز نیز تأكید می كند كه «چنین جنبشهایی از حمایت وسیع مردمی برخوردار است و شكایات و نارضایتیهای حقیقی از حكومت مركزی را نشان میدهد» (ایران بین دو انقلاب، ص ۲۶۸).
موری سفیر كبیر آمریكا در ایران به وزارت امور خارجه آمریكا گزارش میكند:
«مقامات رسمی ایران در تبریز اظهار میدارند كه فرقه دموكرات آذربایجان تكیه گاه تودهای ندارد… كنسول ما و كنسول بریتانیا در تبریز تأكید میكنند: در آذربایجان نسبت به دموكراتها علاقه و همدردی وجود دارد.مردم آذربایجان نسبت به حكومت تهران عمیقا" نفرت دارند». (گذشته، چراغ راه آینده است، ص ۲۲۳)
باز موری سفیر كبیر آمریكا در ایران در گزارش مورخ ۱۵ سپتامبر ۱۹۴۵ خاطرنشان میسازد:
«4- تا زمانی كه پشتیبانی مردم شامل حال جنبش دموكراتیك است، دولت نمی تواند قدرت و نفوذ خود را در مداخله مخالفین اعمال نماید، مگر اینكه هرچه زودتر از این پشتیبانی كه حتی شامل عشایر نیز میشود، جلوگیری به عمل آورد…
8- در حقیقت مسئله بغرنج است كه شورشیان در برابر شكایت استاندار دلایلی دارند. آنان مخالف اصول اداره آذربایجان هستند و میگویند كه متمولین و مالكین عمده به وسیله این اصول اداری حمایت میشوند». (غائله، ص ۲۹۱)
گزارشهای مورخ ۲۴ نوامبر ۱۹۴۵ سر ریدر بولارد سفیر كبیر انگلستان در ایران صریحتر است:
«1- اما این استان هم (استان آذربایجان) شكایاتی داشته. دیر یا زود و به نحوی مؤثر به شورشی بر علیه مقامات فاسد و ناواردی كه از تهران مأمور شدهاند، منجر گردید. تمام عواید كشور در تهران به مصرف میرسد و آنچه باقی میماند پس از پرداختهای مربوط به آرتش و ژاندارمری در وزارتخانهها خرج میشود كه كار زیادی هم نمیكنند. تمام مسایل و امور مربوط به استانها اعم از بزرگ و كوچك به تهران احاله میشود و در بسیاری اوقات از طرف وزارتخانههای مربوط بیپاسخ میماند. حتا شهرداران بخشهای استانها نیز از تهران اعزام میشوند.
تجربه شش ساله من، در اینجا مرا متقاعد كرده است كه در برابر آزمندی و كوتاهبینی بسیاری از ایرانیان، رجال و سرشناسهای محلی با احساسات و افتخارات محلی خود به میهنپرستی كه دارند، میتوانند برای نمایندگی در انجمنهای محلی مناسب باشند. اگر عواید هر استان به وسیله انحمنهای محلی به مصرف آبادی آن استان مانند ایجاد جادهها و مراكز بهداشتی برسد، امكان این هست كه ایران به طرف ترقی و تعالی سوق داده شود.
2- ضمنا" من معتقدم كه بهتر است موضوع زبان را در نظر گرفته و افراد محلی را به مشاغل اداری هر محل نه تنها در مورد آذربایجان، بلكه درباره تمام اقلیتها بگمارد.
به طور كلی باید گفت كه گوش تهران تا زمانی كه یكی از استانها دچار بینظمی نشود، به هیچ توصیهای بدهكار نیست.
اعلامیه حزب دموكرات حاكی از دموكراسی و توسل به قدرتهای دموكراتیك و منشور آتلانتیك عاقلانه و زیركانه تهیه شده است…. ایران به علت وجود تمركز شدیدی كه نتیجه آن ركود كامل امور استانهاست، در هر زمان میتواند تجزیهپذیر باشد».
اسناد مذكور نشان میدهد كه جنبش دموكراتیك آذربایجان دارای زمینه عینی بوده و قیام ملی چیزی نیست كه به فرمان شوروی و به وسیله چند مهاجر صورت بگیرد.
دولت صدرالاشراف این قصاب باغشاه در زمان كودتای محمدعلیشاه و لیاخوف بر علیه مشروطیت، مطالبات حقطلبانه و مسالمتآمیز فرقه دموكرات آذربایجان را با تشدید فشار بر آزادیخواهان در سراسر ایران و تحریك مالكین و ژاندارمها در آذربایجان بر علیه دهقانان پاسخ داد. شرح فجایعی كه در این زمان در دهات آذربایجان انجام گرفت، بحث مفصلی میطلبد.
دهقانان و فرقه دموكرات آذربایجان به مراجع قضایی شكایت كردند، ولی احكام قضایی ضمانت اجرا نداشت و مفید فایدهای نبود. ناچار دهقانان براساس سنت دیرینه به دفاع از خود پرداختند. از دیرباز دهقانان آذربایجان یا گروهی از آنها برای مبارزه با ستم اربابان به كوهها میرفتند و به جنگ و گریز پارتیزانی دست میزدند. این دستهها به «قاچاق»ها شهرت داشتند. داستانهای حماسی قهرمانان آذربایجانی به نام كوراوغلو، قاچاق نبی و… شرح مبارزات این دلیرمردان است. از سال ۱۳۲۰ به بعد نیز دستههای كوچك مسلح «قاچاق» در اطراف میانه، سراب، مراغه و ارومیه و… به حمایت از دهقانان تشكیل شده بود. صفر قهرمانیان یكی از افراد این گروهها بود.
وقتی به شكوائیههای دهقانان و فرقه دموكرات با تشدید فشار پاسخ دادند و حتا بخشنامه كفیل استانداری آذربایجان مبنی بر اینكه وصول سورسات و عوارض از زارعین را غیرقانونی اعلام كرد، مالكین و ژاندارمها اجرا نكردند. دولت مركزی آن را فسخ كرد. وقتی كه دهقانان ناگزیر به شیوه مبارزه سنتی «قاچاق» پرداختند، فرقه دموكرات آذربایجان شعار «دفاع از خود» را پیش كشید و دستجات فدایی در دهات و شهرها تشكیل شدند.
بعد از صدرالاشراف حكومت حكیمی (حكیمالملك) روش فشار صدر را ادامه داد و حتا در مجلس به ملت آذربایجان توهین كرد و زبان آنها را زبان تحمیلی مغول قلمداد كرد و شركتكنندگان در نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان را «یك مشت مهاجر» نامید.
حكیمالملك از استادان فراماسیونری، عامل امپراطوری بریتانیا و نوكر دربار بود، كوشش كرد مسایل داخلی ایران را به مجامع بینالمللی بكشاند. ابتدا به كمیسیون وزرای امور خارجه ۵ كشور بزرگ كه در تاریخ ۲۵ آذر ۲۴ در مسكو تشكیل گردید، شكایت كرد. در این جلسه وزیر خارجه بریتانیا طرحی پیشنهاد كرد كه مسایل ایران در كمیته سه نفری مركب از نمایندگان آمریكا و انگلستان و شوروی حل و فصل شود. پیشنهادی كه ایران را تحت قیمومیت این كمیسیون درمیآورد. دولت حكیمی با این پیشنهاد موافقت كرد و تنها تقاضایش این بود كه دو نماینده از طرف دولت ایران در این كمیسیون داشته باشد.
مولوتف وزیر خارجه شوروی این طرخ را با قاطعیت رد كرد و آن را دخالت در امور داخلی ایران تلقی كرد.
سپس سه استاد فراماسیونری و عاملان بدنام انگلستان یعنی حكیمی نخستوزیر، تقیزاده سفیر كبیر ایران در لندن و نماینده ایران در سازمان ملل متحد و علا سفیر كبیر ایران در واشنگتن موضوع داخلی را به سازمان مل و شورای امنیت كشاندند.
دولتهای صدر و حكیمی نه فقط به تقاضای آذربایجان جواب ندادند، بلكه انتخابات مجلس ۱۵ را نیز به تعویق انداختند. فرقه دموكرات آذربایجان طی نامه سرگشادهای مطالبات خود را به ۵ دولت بزرگ و دولت و دربار ایران نوشت و اتمام حجت كرد. این اقدامات مسالمتآمیز و قانونی مبنی بر تشكیل انجمنهای ایلتی و ولایتی نیز به نتیجه نرسید. لذا فرقه گام بعدی را برداشت و شعار «فرمان انتخابات را مردم آذربایجان خود صادر خواهند كرد» را مطرح نمود. كنگره ملی آذربایجان در ۲۹ آبان ۱۳۲۴ فرمان انتخابات مجلس ملی را صادر كرد و هیئت ۳۹ نفری مأمور اجرای آن شدند و مجلس ملی آذربایجان در ۲۱ آذر ۲۴ رسما" گشایش یافت و پیشهوری رهبر فرقه دموكرات (حزب اكثریت)مأمور تشكیل كابینه گردید و همان روز بعد از ظهر حكومت ملی و برنامه آن از طرف مجلس ملی تأیید شد.
حكومت ملی از شخصیتهای محلی به شرح زیر تشكیل یافت كه فقط محمد بیریا سابقه عضویت در حزب توده ایران را داشت:
۱- سید جعفر پیشهوری نخستوزیر (و سرپرست وزارت كار تا تعیین وزیر)
2- دكتر سلاماله جاوید- وزیر كشور
3- دكتر مهتاش- وزیر كشاورزی
4- دكتر اورنگی- وزیر بهداری
5- محمد بیریا- وزیر معارف
6- كبیری- وزیر راه و پست و تلگراف و تلفن
7- جعفر كاویان- وزیر قشون ملی
8- غلامرضا الهامی- وزیر مالیه
9- یوسف عظیما- وزیر دادگستری
10- رضا رسولی- وزیر تجارت و اقتصاد
ضمنا" زینالعابدین قیامی به ریاست دیوان تمیز و فریدون ابراهیمی به سمت دادستان كل آذربایجان تعیین گردیدند.
حكومت به اجرای سریع برنامههای خود آغاز كرد كه شرح آن آمده است.
سیاست خصمانه و لجوجانه حكیمی موجب تیرگی روابط دولت مركزی و حكومت ملی آذربایجان گردید و حكیمی در گزارشی كه در جلسه ۱۹/۱۰/۱۳۲۴ به مجلس داد، اظهار داشت: «به نظر بنده، اكثر قریب به اتفاق كسانی كه در آن دسته وارد هستند، آذربایجانی نیستند»!
دكتر مصدق در پاسخ حكیمی گفت: «نظریات من این بود كه بین دولت راجع به طرز اداره نمودن قسمتی از مملكت با اهالی آنجا (آذربایجان) اختلاف حاصل شده است. باید با اهالی محل داخل مذاكره شد. شاید، اختلاف را بتوان با خود آنها حل كرد. من برای صلاح و صواب ملت ایران از آقای حكیمی خواهش میكنم بیش از این وقت مملكت را ضایع نكند، فورا" از كار كنارهجویی كند».
پس از استعفای حكیمالملك، قوامالسلطنه در تاریخ ۶/۱۱/۱۳۲۴ به نخستوزیری تعیین شد…
مسایل ایران سرآغاز این جنگ سرد بود. كشاندن موضوع عدم تخلیه ایران از سوی آرتش سرخ، نخستین شكوائیه از این دست بود كه بهانهای به دست آمریكا و انگلیس داد و آنها حتا بعد از ۱۹/۲/۲۵ كه آرتش سرخ ایران را ترك كرد، دولت قوام به علا دستور داد كه دعوی ایران را پس بگیرد، دول آمریكا و انگلیس دایه مهربانتر از مادر شدند و به اصرار آمریكا و انگلیس موضوع همچنان در دستور شورای امنیت باقی ماند تا تنور «جنگ سرد» را گرم نگه دارند. و حتا ترومن به استالین اولتیماتوم داد. این علامتی بود از تبدیل جنگ سرد به جنگ گرم و شروع جنگ سوم جهانی.
امپریالیستها به كشور ایران توجه خاص داشتند، نه فقط موقعیت استراتژیك ایران كه در سر راه هندوستان و در همسایگی كشور شوروی قرار داشت، حایز اهمیت بود. به علاوه انگلستان و آمریكا برای حفظ منافع عظیم خود در نفت جنوب ایران و آمریكا برای توسعه سلطه و نفوذی كه در آرتش، ژاندارمری، شهربانی و امور اقتصادی و بازار ایران به دست آورده بود، میكوشیدند. سركوب نهضت ملی آذربایجان در اولویت قرار داشت. آچسن در ملاقات با علا سفیر كبیر ایران در آمریكا چراغ سبز نشان داد تا دولت ایران به آذربایجان حمله نظامی بكند و دولتهای انگلیس و آمریكا طی نامههای جداگانه به قوامالسلطنه، پشتیبانی و حمایت خود را از اعزام نیرو به آذربایجان اعلام داشتند. ……..
مقابله با آرتش شاهنشاهی خطر دخالت نظامی آمریكا و انگلیس را در پی داشت. در چنین صورتی اتحاد شوروی به استناد قرارداد ۱۹۲۱ با ایران باید مقابله و كشور ایران به جبهه مقدم جنگ تبدیل میشد.
از سوی دیگر شورویها نه فقط از لحاظ اصولی با جنگ مخالف بودند، بلكه در شرایط آن روز كه رقیب آمریكایی بمب اتمی در اختیار داشت و آنها فاقد آن بودند، لذا برای اینكه بهانهای به دست امپریالیستها ندهند مؤقتا" از كمك به نهضتهای استقلالطلبانه خودداری كردند. كما اینكه آرتش سرخ چین كه در زمان جنگ مناطق وسیعی را آزاد ساخته بود، مجبور به عقبنشینی به مواضع قبلی گردیدند. چریكهای یونانی نیز از مواضع خود عقبنشینی كردند.
در چنین شرایطی اتحاد شوروی به رهبران جنبش آذربایجان اعلام نمود كه نخواهد توانست به آنها كمك بكند و به دست امپریالیستها بهانه بدهد.
روز سهشنبه ۱۹ آذر ۱۳۲۵ كمیته مركزی فرقه دموكرات آذربایجان جلسهای تشكیل داد تا تصمیمات مقتضی در ارتباط با ورود آرتش به آذربایجان اتخاذ نماید. در این جلسه پیشهوری و اقلیتی از اعضای كمیته مركزی طرفدار مقابله جنگی بودهاند و اكثریت مخالف جنگ و برادركشی. دیروقت همان روز پیشهوری با گروهی به اتحاد شوروی مهاجرت كرد و روز بیستم آذرماه شبستری رئیس انجمن ایالتی و دكتر جاوید استاندار آذربایجان طی تلگرافی به شاه و قوام شهرهای آذربایجان را بلادفاع اعلام داشتند و به استناد قرارداد ۲۳/۳/۲۵ با ورود آرتش به آذربایجان موافقت كردند.
در ابلاغیه مورخ ۲/۲/۲۵ دولت قوامالسلطنه كه ضمن موافقتنامه ۲۳/۳/۲۵ مورد تأیید قرار گرفت، چنین آمده است:
«6- نسبت به اهالی و كاركنان دموكراسی آذربایجان برای شركت آنها در نهضت دموكراتیك در گذشته تضییقات به عمل نخواهد آمد».
پرسش- جناب استاد، حكومت مركزی ایران برخلاف توافقات منعقده بین تهران و تبریز، دست به حمله نظامی به آذربایجان زد و آرتش شاهنشاهی مرتكب جنایاتی شد كه به تعبیر داگلاس قاضی آمریكایی، انسان از بازنویسی آنها شرم دارد. نظر شما در این باره چیست؟
پاسخ- میخواهید كه از فجایعی كه توسط آرتش شاهنشاهی و ایادی آنها در آذربایجان صورت گرفت و نیز چگونگی ادامه مبارزه بعد از عقبنشینی نهضت دموكراتیك ملی آذربایجان صحبت كنم.
قبلا" به این آمار توجه كنید: به موجب آمار دادستانی آرتش تعداد ۲۵۰۰ نفر در دادگاههای صحرایی به اعدام و تعداد ۸۰۰ نفر به حبسهای طویلالمدت محكوم شدند. افزون بر این بیش از ۲۰۰۰۰ نفر بدون محاكمه شهید شدند، ۳۶۰۰۰ نفر مهاجر با خانوادههایشان به جهنم بدرآباد و گروه كثیری از كارمندان شاغل در آذربایجان در دوره حكومت ملی كه عضو فرقه هم نبودند به شهرهای دوردست ایران تبعید گردیدند. هفتاد هزار نفر به شوروی مهاجرت نمودند و دهها هزار نفر از دهات و شهرهای آذربایجان برای نجات خود به شهرهای دیگر ایران مهاجرت كردند.
این آمارها ابعاد كمّی جنایت را نشان میدهد. نحوه ارتكاب جنایات هولناك، غیرانسانی، شرمآور و ننگین بوده و به ذكر چند اظهارنظر اكتفا میكنم.
هانری والاس یكی از نزدیكان روزولت:
- «من شرم دارم از اینكه بگویم نیروهای پلیس ایران در عملیات خود علیه مردم ایران زیر فرمان سرتیپ شوراتسكوپف آمریكایی بودهاند. به رهبری این شخص و به فرمان آلن سفیر آمریكا در ایران بزرگترین حزب اوپوزیسیون ایرانی غیرقانونی اعلام شده و رهبران اتحادیههای كشور به زندان تسلیم گردیده و جمع كثیری اعدام شدهاند و هزاران خانواده به زور و قهر به زندان، بازداشتگاهها فرستادهاند».
ویلیام داگلاس قاضی آمریكایی:
- «وقتی آرتش ایران به آذربایجان برگشت، وحشت برپا نمود. سربازان قتل و غارت و تاراج به راه انداختند. آنها هر آنچه به دستشان میرسید و هر آنچه میخواستند تصاحب میكردند و رفتار سربازان روس بسیار برازندهتر از اعمال وحشیانه سربازان نجاتبخش آرتش شاهنشاهی بود. طوری كه خاطره فوقالعاده زشت و شومی در آذربایجان به جا گذاشت. در آذربایجان اموال و احشام دهقانان به غارت رفت و زنان و دختران مورد تجاوز قرار گرفتند. اگرچه رسالت آرتش ایران آزادی آذربایجان بود ولی آنها مردم را غارت كردند و پشت سر خود مرگ و نابودی به جا گذاشتند. به دنبال آرتش مالكین فراری بازگشتند. آنها به دریافت بهره مالكانه همان سال اكتفا نكردند، بلكه بهره مالكانه سال قبل را نیز از دهقانان پس گرفتند و آن چنان روستاییها را غارت كردند كه آنها ذخیره غذایی خود را هم از دست داده و گرفتار گرسنگی شدند…
در دسامبر ۱۹۴۶ به دستور واشنگتن و به امر نخستوزیر قوام نیروهای آرتش ایران به سركوبی وحشیانه شركتكنندگان در جنبش دموكراتیك آذربایجان پرداختند.
آنها را گروه- گروه دستگیر میكردند، تیرباران میكردند و یا در میدانها به دار میآویختند». (نقل از كتاب گذشته چراغ راه آینده است. ص ۴۳۹)
روزنامه كیهان مورخ ۲۰/۶/۷۹ :
- «ماجرای اخراج پیشهوری كه محمد دیهیم از آن به عنوان كودتای بدون خونریزی یاد میكند، به قیمت جان بیش از بیست هزار نفر تمام شد و این كشتار بعد از فرار سران حزب دموكرات به شوروی توسط نیروهای نظامی شاه و اوباش محلی به سركردگی محمد دیهیم و لوطی شاهباز انجام شد، هنوز از خاطره كهنسال تبریزی سترده نشده است.»…..
از اعمال ننگین اوباش درباری سوزاندن كتابهای تركی بود و آنها رسم منحوس كسروی، «جشن كتابسوزان» را احیا كردند.
كشت و كشتار فجیعانه و بدون محاكمه زنان و مردان و كودكان ونسلكشی بیرحمانه و ننگینی بود.
- آیتالله خوئینیها نماینده آیتاللهالعظمی اصفهانی در زنجان را خفه كردند. جنازهاش را از پنجره به كوچه پرت كردند و در شهر گرداندند و تا مدتی اجازه دفن ندادند.
- دختر ۱۸ سالهای را در زنجان لخت مادرزاد با مشت و لگد كوبیدند و در شهر گرداندند.
- در اردبیل سینه مادر یكی از فدائیان را در جریان اعمال وحشیانه «قتله» در خیابان بریدند.
- صدر كمیته فرقه در بستاناباد را كشتند و قطعه- قطعه كردند و سرش را در شهر گرداندند و باقیمانده لاشه را در كنار جاده به تماشا گذاشتند.
- شكیبا رئیس فرهنگ باسابقه را در ارومیه، دیبائیان و آذرآبادگان را در اردیبل كشتند و قطعه- قطعه كردند و در شهر به نمایش گذاشتند.
… در این مصاحبه بیش از این نمیتوان گفت و باید در هر محل شرح این فجایع را گرد آورد و ثبت كرد.
درباره فعالیت فرقه دموكرات بعد از حوادث آذر ۲۵ خاطرنشان میكنم:
مبارزینی كه محكوم به اعدام شدند در جریان بازجویی و محاكمه و به ویژه در پای چوبه دار و یا در برابر جوخه آتش قهرمانانه از عقاید خود و شعارهای فرقه دموكرات و حكومت ملی آذربایجان دفاع كردند. سمبل این قهرمانان و پیشمرگ و سمبل تمام شهدای اعدامی بعد از ۱۳۲۰ فریدون ابراهیمی است. فریدون متولد ۱۲۹۷ در آستارا، لیسانسیه حقوق سیاسی از دانشكده حقوق تهران، مفسر سیاسی فعال در اكثر روزنامههای تهران و عضو كمیته مركزی فرقه و دادستان كل آذربایجان، فرزند میرزا غنی بود. میرزا غنی را به اتهام فعالیتهای آزادیخواهانه در زمان رضاخان بازداشت كردند. در زندان اردبیل به شدت شكنجه شد كه به خودسوزی دست زد و نجاتش دادند. سالها در زندان قصر بود، سپس تبعید شد.
فریدون پس از ورود قوای اعزامی به تبریز بازداشت شد و محكوم به اعدام گردید. در زندان مخبرین روزنامه آمریكایی برای مصاحبه با وی مراجعه كردند. مصاحبه با آنها را رد كرد و اظهار داشت كه آمریكا در سرزمین من مرتكب این همه فجایع شده و من با مخبرین روزنامههای آنها مصاحبه نمیكنم.
در زندان نمونه مقاومت و پایداری بود. در آستانه ورود شاه به تبریز چون احتمال میدادند كه عفو عمومی خواهد داد، به دستور شاه با عجله فریدون ابراهیمی را در جلوی باغ گلستان به دار آویختند. زندانیان همبند او با افتخار از لحظات وداع ابراهیمی با یاران خود یاد میكند. او بهترین لباسش را پوشیده، صورت خود را تراشیده و به خود عطر زده، چنان كه گویی به عروسی میرود. با لبخند همیشگی رفقا را به مقاومت و پایداری و ادامه مبارزه دعوت كرد. و با تكتك دوستانش روبوسی و خداحافظی كرد. با گامهای استوار به سوی چوبه دار رفت. در آنجا نطق كوتاهی ایراد نمود و در ضمن گفت كه مسلمانها در روز جمعه سر مرغ را نمیبرند و شما انسانی را میكشید و با صدای رسا در حالی كه شعار میداد، قهرمانانه به تاریخ پیوست.
فریدون ابراهیمی در روز جمعه ۱ خرداد ۱۳۲۶ در سنین جوانی به پایان زندگی پربار خود رسید. ایشان برای اولین بار در تبریز كتابی درباره هویت ملی آذربایجانیها نوشت كه كتاب محبوب جوانان بود.
این قهرمان ملی را شاعران و نویسندگان در اشعار خود ستودهاند