پیشنهاد استفاده از خط رومیایی ( لاتین ) به جای الفبای عربی در نوشتار فارسی
21 فورال/ آنا دیلی گونو قوتلو اولسون
استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و نایبرییس انجمن زبانشناسی ایران آنچه كه در سال 1929 میلادی ( 84 سال پیش ) در تركیه و جمهوری آذربایجان اتفاق افتاد و در نوشتار زبان تركی بجای الفبای برگرفته از عربی از الفبای برگرفته ار لاتین استفاده شد و مشكل تحصیل ، تدریس ، آموزش و نوشتار زبان تركی با الفبای برگرفته از لاتین حل شد و اكنون دانش آموز كشور جمهوری آذربایجان و تركیه كه كلاس اول ابتدایی را به پایان برده باشد و نوشتن الفبا را یاد گرفته باشد كلیه متون تركی را بدون غلط می تواند بنویسد و با زبان كامپیوتر و اینترنت و دنیای دیجیتال هم به راحتی ارتباط برقرار می كند را برای پیشبرد آموزش فارسی در ایران پیشنهاد كرد
دكتر كوروش صفوی استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی:
كوروش صفوی معتقد است، راه حلی برای مشكلات خط كنونی فارسی وجود ندارد، و پیشنهاد استفاده از خط رومیایی را مطرح میكند.
استاد زبانشناسی دانشگاه علامه طباطبایی و نایبرییس انجمن زبانشناسی ایران در گفتوگویی با خبرنگار ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارهی خط فارسی و مسائل آن گفت: باید تفاوتی بین خط و نظام نوشتاری قائل باشیم. ابتدا تاریخچهی خط و تفاوتش را با نظام نوشتاری توضیح میدهم. در خطوط امروز دنیا، پنج خط اصلی وجود دارد.
او سپس تشریح كرد: یكی از آنها خطی است به نام «رومیایی» كه نظامهای نوشتاری مختلفی دارد. به اشتباه گفته میشود خط انگلیسی، آلمانی یا فرانسه، در صورتی كه همهی اینها خط رومیایی هستند، اما نظامهای نوشتاریشان با هم متفاوت است. خط دیگر، خط «سیریلی» و نمونهی بارزش، خط روسی است. دیگری خط «دِواناگِری» است، اكثر خطهایی كه در هندوستان، نواحی آسیای جنوب شرقی و... به كار میروند، مأخوذ از این خط دِواناگِری هستند. خط بعدی خط «كانجی» و نمونهی بارزش چینی و انشعابات آن مثل كرهیی، ژاپنی و... است كه همه مأخوذ از خط كانجی هستند. خط دیگری هم هست كه برحسب قرارداد اسمش را خط «عربی» گذاشتهایم، در صورتیكه سابقهی تاریخیاش اصلا به عربی برنمیگردد. اگر تاریخ این خطِ موسوم به عربی را نگاه كنیم، مادربزرگ آن، یعنی شكل اولیهاش در تاریخ، خط «آرامی» است. این خط متعلق به زبانی به نام زبان آرامی بوده كه امروز از بین رفته است. خط و زبان آرامی، یكی از خطوط و زبانهای رسمی دورهی هخامنشیان بوده است كه امروز ما به آن «آرامی امپراتوری» میگوییم؛ یعنی خط و اختراع اَعراب نیست.
صفوی همچنین افزود: بهجز این پنج خط اصلی، خطهای دیگری هم هست كه بیش از یك میلیون نفر از آنها استفاده میكنند، اما به اندازهی اینها كارایی ندارند؛ مثلا خط یونانی، ارمنی و اَمهری كه در حبشه (اتیوپی) به كار میرود. باز هم خطهای دیگری هست، اما مجموعهی افرادی كه با این خطوط دیگر زبانشان را مینویسند، حتا یكپنجم هیچكدام از آن پنج خط هم نیستند.
او سپس دربارهی خط كنونی فارسی گفت: ما در اصل از «خط» عربی استفاده میكنیم و «نظام نوشتاری» فارسی داریم؛ یعنی خط عربی را گرفتهایم و برای اینكه بتوانیم فارسی را با آن بنویسیم، تغییراتی در آن ایجاد كردهایم. یكی از عمدهترین تغییراتی كه در همان قرنهای اولیهی بعد از اسلام اتفاق افتاده، «اِعراب» و «اِعجام» است. سابقهی اِعراب به ابوالاسود دوئَلی برمیگردد كه میگویند فتحه و ضمه و كسره اختراع اوست. این شخص روی نظام نوشتاری كار و خط آرامی اولیه را مقداری تصحیح كرده است. اِعجام هم از روی لغتش كه به «عجم» برمیگردد، احتمالا كار ایرانیها بوده؛ نقطهگذاریهای حروف را ایرانیها انجام دادهاند. سابقهی خطی كه ما امروز آن را عربی مینامیم، به سالها پیش برمیگردد، در دورهی هخامنشیان و بعد مأخوذ از آن، در دورهی اشكانیان و ساسانیان از این خط استفاده میشده است. پس از نظر سابقهی تاریخی، این خط به عربی ربطی ندارد و برحسب قرارداد به آن میگوییم عربی.
این استاد دانشگاه در ادامه تشریح كرد: اگر بخواهیم بگوییم خط عربی خط مسلمانان است، باید دانست كه دوسوم از مجموع مسلمانان دنیا از این خط استفاده نمیكنند. از بین كل جمعیت مسلمان دنیا، بهجز «اَعراب مستعربه» مثل اَعراب نواحی بینالنهرین، مصریها و لیبیاییها كه در آغاز عرب نبودهاند و بعدا عرب شدهاند، از این خط عربی فقط در ایران، پاكستان و افغانستان استفاده میشود، سایر مسلمانان دنیا مثلا در مالزی، اندونزی، تركیه، كشورهای تازه استقلالیافتهی آسیای مركزی و مجموعهی وسیع مسلمانان آمریكا و اروپا، هیچكدام از خط عربی استفاده نمیكنند؛ پس خط عربی نه به «عرب» و نه به اسلام ربطی ندارد.
او همچنین ادامه داد: خطها را در ردهشناسی خطوط به سه دسته تقسیم میكنند؛ یك دسته خط «واژهنگار» یا «اندیشهنگار» كه هركدام از حروف یا «نویسه»ها برای نوشتن یك واژه یا اندیشه است؛ مثلا خط كانجی كه برای نوشتن چینی استفاده میشود، یك نمونهی بارز از خط واژهنگار است. دستهی دیگر خطوط «هجانگار» هستند، در این خطوط مثل خطوط اَمهری یا خطوط میخی «اَكدی» و «سومری»، هر نویسه بر یك هجا دلالت میكند. دستهی بعدی خطوط «الفبایی» هستند كه صداها را مینویسند. خط عربی هم جزو همین خطوط است، فقط اِشكالش این است كه اگر صداها را به مصوت و صامت تقسیم كنیم، مصوت را نمینویسد و فقط صامتها را مینویسد. به همین دلیل وقتی من «ك»، «ر» و «م» را به دنبال هم بنویسم، نمیتوان آن را خواند و فهمید كه این «كَرَم»، «كِرِم»، «كُرُم» یا «كَرَم» به معنی «كَر هستم» است. این یكی از ایرادهای عمدهای است كه خط عربی دارد و به همین دلیل هم شرایطی را برای ما ایجاد میكند كه هرقدر هم كه نظام نوشتاریمان را تصحیح كنیم، چون خط قرار است ثابت بماند، باز هم همان مشكلات خود را خواهد داشت.
صفوی در ادامه عنوان كرد: امروز مجموعهای از برجستهترین زبانشناسان ایران، عضو پیوستهی فرهنگستان زبان و ادب فارسی هستند. اگر آقایان نجفی و سمیعی یا دكتر صادقی و دكتر دبیرمقدم را درنظر بگیریم، دیگر نمیتوان گفت كه اینها نمیدانند دارند چه میكنند. بسیاری از اینها استادان خود ما بودهاند، بقیهی اعضای غیرزبانشناس فرهنگستان هم، زبانشناسی را كمتر از زبانشناس بلد نیستند.
او سپس دربارهی كسانی كه عملكرد فرهنگستان زبان و ادب فارسی را مورد تمسخر قرار میدهند، گفت: به عنوان مثال، چون هنوز به من نگفتهاند كه عضو فرهنگستان بشوم، فكر میكنم كه مسخره بكنم و بگویم اینها رفتهاند و نشستهاند آنجا «كشلقمه» بسازند و از این حرفهای بیخود بزنم. اتفاقا فرهنگستان یكی از جاهایی است كه اعضایش را خیلی دقیق انتخاب كرده است و اعضای آن در كارشان وارد هستند. من نمیتوانم بگویم كه مثلا آقای دكتر ثمره زبانشناسی بلد نیست؛ چون آن موقع كه من نمیدانستم زبانشناسی چیست، آن را از دكتر ثمره یاد گرفتم.
صفوی همچنین تأكید كرد: این مجموعه میدانند دارند چه میكنند. فقط مشكل این است كه ما تمام مدت به سراغ تصحیح نظام نوشتاری میرویم و میگوییم فتحه و ضمه و كسره را بگذاریم، یا واژهها را از هم جدانویسی كنیم، یا به جای همزه «ی» بزرگ بگذاریم یا نگذاریم. همه اینها تغییراتی است كه روی نظام نوشتاری انجام میشود، اما خط ثابت میمانَد. این خط كه ما به آن خط عربی میگوییم و از آرامی امپراتوری دورهی هخامنشیان برایمان مانده است، قابل تصحیح نیست. به این دلیل كه ماهیتا برای كاربردهای امروزی كارآیی ندارد
او در ادامه تصریح كرد: اگر به سایر خطهای دنیا نگاه كنیم، میبینیم كه فلان خط برای 50 زبان در حال استفاده است، یا حتا یك زبان، سه چهار خط دارد. همین زبان فارسی خودمان دست كم سه خط دارد؛ یكی خط عربی كه ما از آن استفاده میكنیم، دیگری خط سیریلی كه در تاجیكستان استفاده میشود؛ یعنی فارسی را با خط سیریلی مینویسند، ما از خط رومیایی هم برای نوشتن زبان فارسی استفاده میكنیم، در اساماس زدنها، كامپیوتر و حتا تابلوهای راهنما كه اسامی خاص خیابانها و... را به خط رومیایی مینویسند.
صفوی سپس اظهار كرد: هیچ مشكلی از این بابت نداریم كه بگوییم اگر این خط دست بخورد، چه اتفاقی در فرهنگ و تمدن ما میافتد. نه، این خط از دورهی هخامنشیان تا به حال كه بوده، هیچ ربطی به هویت تاریخی نداشته و ندارد. در خیلی از جاهای دنیا هم نمونههایی را میبینیم؛ مثلا تركیه اصلا خط عربی را برداشت و خط رومیایی را به جای آن گذاشت و فكر نمیكنم به هویت تاریخیاش لطمه خورده باشد. متخصصانی هم كه باید به سراغ نوشتههای دورهای كه خط عربی استفاده میشد، بروند، آن خط را یاد میگیرند. این كه مشكلی نیست.
او همچنین گفت: اگر بخواهیم به سراغ تصحیح این خط برویم و روی نظام نوشتاری كار كنیم و مثلا بگوییم از بین «ز»، «ذ»، «ظ» و «ض»، آن را كه اول به ذهنمان میرسد و كاربردش بیشتر از بقیه است؛ یعنی «ز» را بگیریم و مابقی را به آن تبدیل كنیم و در مورد «ت» و «ط» یا «س»، «ص»، «ث» و همهی موارد اینچنینی هم همه را به یك مورد تبدیل كنیم، این كار مقداری در تصحیح خط كارآیی دارد، اما مشكلی را حل نمیكند. مشكل سر این است كه این تصحیحات را هم كه انجام بدهیم، باز مشكلات جدید به وجود میآید؛ یعنی بهعنوان مثال «صابون» را با «سین» مینویسی و مردم بعد از مدتی میفهمند و یاد میگیرند كه باید آن را چگونه بنویسند. اما به هر حال همین كار را هم كه بكنی، باز خواندن نوشتههای كهن مشكل میشود.
صفوی ادامه داد: آنها كه فكر میكنند با تغییر خط دیگر نمیتوانند «شاهنامه»ی فردوسی و دیوان خواجهی شیراز را به خط خودش بخوانند، این نگرانی با تصحیح خط هم پیش میآید. بنابراین این كار را هم در رسمالخط نمیكنند؛ میآیند به سراغ مواردی مثل اینكه در تركیب «خانه علی» یك شش كوچك بالای «ه» بگذاریم یا یك «ی» بزرگ بنویسیم. عدهای میگویند با «ی» بزرگ بنویسیم، عدهای میگویند این «ی» بزرگ اصلا بیخود است. بعد دعوا میشود و در نهایت هم ولش میكنند. بنابراین اعتقاد من بر این است كه ما هرقدر روی رسمالخط كار كنیم، هیچ دردی كه دوا نمیشود هیچ، مقداری هم كارهایی میكنیم كه هزینهاش به درد نتیجهی كار نمیخورد.
او در ادامه گفت: اگر هزینهای كه ما برای خطمان میكنیم، درنهایت به این محدود شود كه باید «كتابخانه» را جدا بنویسیم یا سر هم و به ساعتها بحث در اینباره كشیده شود، كاری راه نمیافتد. مطمئنا اعضای فرهنگستان هم به این مسأله واقفاند كه خیلی به سراغ اینها نمیروند. در فرهنگستان شیوهنامههایی برای نوشتن برخی از واژهها میدهند، اما بیشتر از آن به سراغش نمیروند. اگر بخواهی دقیق به سراغ این موضوع بروی، اولین كاری كه باید بكنی، این است كه خط را عوض كنی. چون اصلا خطی است كه با قرن بیستویكم سازگاری ندارد. این مشكلی است كه ما با خطمان داریم.
این استاد دانشگاه سپس اظهار كرد: یكی از امكانات این است كه از خط رومیایی استفاده كنیم، اگر ما هم استفاده هم نكنیم، نسل بعد از ما در حال استفاده از خط رومیایی است؛ یعنی دیگر جوری نیست كه من بتوانم جلویش را بگیرم. یك بچهی ۱۶ ساله در طول روز پنج خط به فارسی نمینویسد، اما در پیامك و كامپیوتر، 300 خط به رومیایی تایپ میكند. این خط خودش آرام آرام دارد جا میافتد؛ بنابراین اگر ما پیشبینی میكنیم كه نسل بعدمان مسیر دیگری را جلو میرود، حداقل ما این مسیر را برایش درست كنیم. یعنی الآن كه در استفاده از خط رومیایی، هیچ نوع هماهنگیای بین بچهها نیست، هركس هرجور كه دلش میخواهد، مینویسد. «او» را یكی با «u» مینویسد، یكی با «oo» و... .
او افزود: ما میتوانیم پیشبینی كنیم كه اگر قرار است بچهها از خط رومیایی استفاده كنند، حداقل یك هماهنگی بینشان باشد. ما میتوانیم در این مسیرها جلو برویم و میتوانیم هم بگوییم نه، خطمان باید حتما همین خط عربی باشد. در این صورت، همین است كه هست.
صفوی همچنین متذكر شد: باید یك چیز را همیشه به یاد داشته باشیم؛ خطوطی كه مثل عربی، كانجی یا دِواناگِری یادگیریشان خیلی سخت است، باعث میشوند كه تعداد بیسوادهای كشورهایی كه از این خطوط استفاده میكنند، نه تنها كم نشود، مدام بیشتر هم بشود. محال است بتوانیم در چین روزی را درنظر بگیریم كه مثل ایسلند، هیچ بیسوادی وجود نداشته باشد، چرا كه خط رومیایی تصحیحشده برای نظام نوشتاری ایسلندی را در سه ربع ساعت میتوان یاد گرفت، اما در خط فارسی كه برای یادگیریاش باید این همه مشق بنویسیم، در نهایت از بچگی تا بزرگی هم بالأخره نمیفهمیم كه اصطرلاب را باید با «سین» و «ت» نوشت یا با «صاد» و «طا»؟
او افزود: در خط دواناگری هندیها مشكل به مراتب بیشتر از مشكل ماست؛ یعنی محال است بتوانند كل ملتشان را باسواد كنند. در هند مجموعهی كسانی كه با خط رومیایی مثل خط انگلیسی باسوادند، به مراتب بیشتر از كسانی است كه خط دواناگری را میدانند.
این استاد دانشگاه در پایان تأكید كرد: اینها برنامهریزیهای زبانی خاصی میخواهد. اگر فرهنگستان كه مطمئنام همهی اینها را میداند، بخواهد امروز روی چنین كاری اقدامی كند، فكر نكنید كه همه موافقت میكنند، فكر نكنید كه به راحتی میشود این كار را كرد. اما وقتی خط این است، در رسمالخط عوض كردن هم تنها میشود شاخ و برگها را عوض كرد. بیشتر از این نمیشود كاری كرد.