یوردداش yurddaş

بو بلاگ آذربایجانلیلارین و ایراندا یاشایان باشقا تورکلرین دیل ، تاریخ ، مدنیت ، فولکلور و انسانی حاقلاری ساحه سینده چالیشیر .

" ایرانیت " یک ظرف سیاسی و فرهنگی است، نه یک «مظروف» سیاسی و فرهنگی

+0 بَگَن (Bəyən)

                           " ایرانیت " یک ظرف سیاسی و فرهنگی است،

                                    نه یک «مظروف» سیاسی و فرهنگی

                                            محمد حکیم پور

                  Image result for ‫اقوام ایرانی‬‎

"ایرانیت» یک ظرف سیاسی و فرهنگی است، نه یک «مظروف» سیاسی و فرهنگی. آنها که از ایرانیت به مثابه یک «مظروف» سخن می گویند، دانسته یا نادانسته به هدم «مظروف» ایرانیت فرمان می دهند که جز زبان ها و فرهنگ ها و اقوام ساکن در ایران نیست. آنها که ایرانیت را به یک «مظروف» تبدیل می کنند، در عمل کاری جز هدم و حذف «مظروف» حقیقی ایرانیت ندارند. آنها ریاکارانه عنوان می کنند که ایرانیت مورد نظرشان تنافری با ترک و کرد و بلوچ و عرب و... بودن ندارد، اما از یک سو تنها به گسترش زبان و فرهنگ قومی خاص در داخل و خارج ایران مشغولند، و از سوی دیگر از ترویج وگسترش زبان ها و فرهنگ های دیگر در داخل کشور ممانعت به عمل می آورند! از نظر این آقایان آن ایرانیتی فقط مجاز و مقبول است که «ظرف» خالی را قداست بخشد و «مظروف» را فرو گذارد!!! اما از نظر ما «ایرانیت» بدون تمام  اجزای تشکیل دهنده آن از فارس و ترک و کرد و عرب و بلوچ و... ایرانیتی کاذب و بی محتوا و مقلوب است. در کشوری که فقط یک بنیاد گسترش زبان فارسی به نام «بنیاد سعدی» در آن بودجه ای بالغ بر دویست میلیارد تومان داشته باشد که وظیفه اش گسترش زبان فارسی در خارج ایران است، اما یک صدم چنین بودجه ای صرف آموزش زبان های غیر فارسی در داخل ایران نشود تا از نابودی این میراث های فرهنگی ایرانیان غیر فارس جلوگیری شود، توجیه قومیت ستیزی در جامه ایرانگرایی، نه تنها خیانت به اقوام ساکن ایران است، خیانت به ایران نیز هست، زیرا «مظروف» آن را به «ظرف» آن تقلیل می دهد.

           Image result for ‫رقص آذربایجانی‬‎

هویت، واقعیتی انسانی است که باید آن را هم در عرض و هم در طول به رسمیت شناخت و البته از منظر سیاسی و حقوقی ارزشی یکسان به پاره های هویت قایل شد. آنها که هویت قومی را با هویت ملی دور می زنند و از هرگونه پروژه قومیت زدایانه در کشور پشتیبانی می کنند، به هویت کلانمندجهانی و فرایند جهانی سازی که می رسند، درست بالعکس عمل می کنند و هرگز حاضر نیستند هویت کوچک ملی خود را در برابر هویت جهانی نادیده بگیرند و از شعارهای ملی گرایانه - حتی از نوع افراطی و موهوم آن - دست بردارند. آنان که از مشق محو زبان های محلی در ایران پشتیبانی می کنند و آن را باعث پیشرفت ایران می شمارند، وقتی در برابر فرایند جهانی شدن قرار می گیرند، به جای آغوش گشودن به روی زبان بین المللی انگلیسی، به شدت بر حفظ و ترویج زبان فارسی - آن هم از محل مالیات ایرانیانی که دو سوم آنها فارس زبان نیستند و زبانشان در مغاک نابودی قرار گرفته است - تأکید می ورزند و از سازمان ها و بنیادهای پر هزینه و کم فایده گسترش زبان فارسی در خارج ایران پشتیبانی می کنند!!!

این جانب این نکته را عرض کردم تا از تناقضی مهم در پندار و گفتار و رفتار کسانی پرده بردارم که با بهانه اینکه جهان به طرف اتفاق و یگانگی و برداشتن مرزها در قالب پروسه جهانی شدن می رود، با اعتلا و تبلور و رسمیت هویتهای قومی و محلی در داخل ایران مخالفت می ورزند و آنگاه در صحنه جهانی و بین المللی از گسترش آنچه که خودشان آن را «هویت ملی» می نامند - و البته این هویت ملی تنها نماینده زبان و فرهنگ و قوم خاصی از میان همه اقوام و زبان ها و فرهنگ ها و ملل ساکن ایران است - دفاع می کنند!!! غرض فقط تلنگری بود بر این ذهنیت پارادوکسیکال برخی از دوستان.