+0 بَگَن (Bəyən)
هم صاحب رقص آذربایجانیم، هم «دده قورقود» مال آذربایجان است!
حسن راشدی – ٢١ آبان ١۴٠۴
در این روزهای نگرانکننده که فعالین مدنیمان در زندان اوین تهران در اعتراض به شرایط زندان در اعتصاب غذا بهسر میبرند و سلامتیشان در خطر است، عدهای هم که تصمیمگیرنده در مناصب دولتی و رسانههای دیداری و شنیداری هستند، خارج از دایرهی اطلاعاتشان نظریهپرداز شده و اعلام میکنند که حماسهی «دده قورقود» و رقص پرتحرک و رزمی آذربایجان ـ که در میان فارسها به رقص «لزگی» هم معروف است ـ ارتباطی با مردم آذربایجان ندارد!
من اطمینان دارم آن کسی که در مورد «حماسهی دده قورقود» در تلویزیون افاضهی کلام کرده است، صفحهای از کتاب «دده قورقود» را هم نخوانده است، و آنکه در مورد رقص پرتحرک آذربایجانی نظریه داده، اصلاً با رقص و پیدایش رقص آذربایجانی و دیگر رقصها اطلاعاتی نداشته است!
بعضیها فکر میکنند ایران مساوی فارس است و هر آنچه از رقص، افسانه، داستان، اثر حماسی و دیگر آثار ادبی و هنری است باید در چارچوب و تعلقات قوم فارس تعریف شود، و خارج از آن گناه نابخشودنی است!
مورخ نامی روس «و. بارتولد» مینویسد:
«در اثری که بوسیلهی ابوالفرج، مؤلف قرن سیزدهم میلادی [حدود ٨٠٠ سال پیش] به زبان سریانی نوشته شده، شرح عروسی سلطان #طغرل_بیگ، اولین نوهی پسری سلجوق با دختر خلیفهی بغداد آمده است. وی ضمن شرح مراسم عروسی، رقص تُرکی را توصیف میکند که در آن ترکان در حال رقص گاه مینشینند و گاه برمیخیزند. بر اساس کلیهی شواهد، این رقص همانی است که در روسیه به عنوان «پلیاسکاف پریزیادکو» (pliaskov prisiadkou) نامیده میشود و روسها به احتمال قریب به یقین آن را از ترکها آموختهاند.»
(و. بارتولد، تاریخ ترکهای آسیای میانه، ترجمهی دکتر غفار حسینی، ص ١٢۶)
در این اثر که بوسیلهی مورخ مشهور و نامور روس «واسیلی ولادیمیر بارتولد» به رشتهی تحریر درآمده و از ابوالفرج، مؤلف قرن سیزدهم میلادی نقل کرده است، نشان داده میشود که هزار سال پیش، «رقص پرتحرک و رزمی تُرکی و آذربایجانی» ـ یا همان رقص «لزگی» ـ توسط تُرکان اجرا میشده و در طول سدهها، روسها و دیگر اقوام قفقازی هم این رقص را از تُرکهای آذربایجان یاد گرفتهاند.
چرا که طغرل بیگ در سال ۴۴٧ هجری قمری به دعوت خلیفه به بغداد رفته و با دختر وی ازدواج کرده است.
در مورد اثر کمنظیر «#دده_قورقود»، بیسوادی گویندهی تلویزیون نشان میدهد که وی فقط از روی عقدهی حقارت و دشمنی کور و نژادپرستانه، این اثر را غیرآذربایجانی مینامد؛ چرا که تمام داستانهای این اثر در خطهی آذربایجان تاریخی و شرق ترکیهی امروزی رخ میدهد و بیشتر نام شهرها، قلعهها، دریا، دریاچه و کوهها و مناطق با همان نامهایی که در این اثر آمده، امروزه هم در آذربایجان و ترکیه شناخته میشوند.
در نسخهی «درسدن» دده قورقود، نام قلعهی «الینجه» (در نخجوان)، شهر «برده» (در جمهوری آذربایجان)، «دمیر قاپی» (در شمال شرقی جمهوری آذربایجان که امروزه در جمهوری خودمختار داغستان قرار دارد)، «گؤگجهدنیز» (در نزدیکی مرز جمهوری آذربایجان ولی در داخل سرحدات امروزی ارمنستان)، «آغحصار» (در شرق ترکیه در منطقهی ارزروم)، «قارادنیز» یا همان دریای سیاه (در ترکیه)، و در نسخهی سوم کتاب دده قورقود از تبریز، کوه ساوالان، آذربایجان، رودخانهی آراز و شهر شیروان چندین بار نام برده شده است.
حال، آنهایی که رقص زیبا و رزمی آذربایجان و اثر کمنظیر «دده قورقود» را اثری غیرآذربایجانی مینامند، چه نامی بر خود میگذارند؟!