پرچم ارمنستان در ورزشگاههای تهران و گیلان !
حسن راشدی 20/ 1/92
اصولا معنا و مفهوم شعارهای داده شده و پلاكاردهای به نمایش در آمده از هر دو طرف در ورزشگاهها ، چه مقبول جامعه باشد و یا نباشد ، چه این شعارها و پلاكاردها از نوع فحش و ناسزا گویی و تحقیر طرف مقابل بوده و یا شعارها و پلاكاردهایی كه معنا و خواسته های متفاوت و ماورای فحش و ناسزا گویی ، و مفهومی از نوع خواسته های مدنی - فرهنگی داشته است ، تا به حال كاملا مفهوم و آشكار بوده و نیاز به تفسیر و توضیحی نداشته است .
اما بالا بردن پرچم كشور ارمنستانی كه هیچگونه نقشی در این بازیها نداشته همراه با ناسزاهای نژادپرستانه كه طرفداران دو تیم استقلال و داماش نثار طرفداران تیم تراكتور سازی كردند نیاز به تفسیر و توضیح دارد .
طبیعی است كه دقیقترین هدف و مقصود از بلند كردن پرچم ارمنستان در دو ورزشگاه یاد شده را خود كسانی می دانند كه این پرچم را بالای سر خود برده و بقیه طرفداران هم از آن حمایت كردند، اما به نظر نمی آید محتوای این اهداف به راحتی و آشكارا بازگو شود ، لذا می توان چنین استنباطی از بالا برده شدن پرچم ارمنستان توسط طرفداران دو تیم تهرانی و رشتی كرد :
1- بالا برندگان پرچم كشور ارمنستان و یا فعلی كه در فارسی معادل آن نیست و در تركی « بو بایراغی قالدیرتدیرانلار » می شود ، می خواستند با این عملشان ، یعنی با بالا بردن پرچم ارمنستان، حمایت و نزدیكی خودرا به این دولت و مردم آن اعلام كنند و به طرفداران تیم تراختور بگویند ما نه تنها با همزبانان افغانی و تاجیكی خود نزدیكی بسیاری داریم حتی طرفدار ارمنستان مسیحی [ باصطلاح ] آریایی هستیم و خودرا به ارمنستان و مردم آن ، نزدیكتر از شما مردم آذربایجان ترك و مسلمان ولی غیر آریایی میدانیم ؛ چنانچه در سال 1377 هم در همایش ایران و ارمنستان ، آقای صادق خرازی معاون آموزش و پژوهش وزارت امور خارجه آقای خاتمی ، رئیس جمهور وقت هم گفته بود : « ایران با ملت ارمنستان خویشاوندی و همزادی دارد » ( روزنامه اطلاعات ، یكشنبه 29/9/1377).
2- بالا برندگان این پرچم احتمالا انتظار داشتند ، با بالا بردن پرچم ارمنستانی كه 20% از خاك جمهوری آذربایجان را اشغال كرده و در سال 1370 شمسی و در هفتم اسفند ماه هم «فاجعه قتل عام مسلمانان شهر خوجالی » قره باغ را ببار آورده است ، سبب جریحه دار شدن وجدان آذربایجانیها و تحریك و احساساتی شدن طرفداران تیم تراختور خواهند شد و طرفداران تیم تراختور نیز به طرفداری از مردم و كشور جمهوری آذربایجان كه همدین ، هممذهب همزبان و هم فرهنگ آنها هستند و حافظه تاریخی مشتركی هم دارند و تنها بعد از عهدنامه گلستان و تركمنچای است كه سرنوشت سیاسی جداگانه ای پیدا كرده اند ، پرچم جمهوری آذربایجان را در ورزشگاه به احتزاز در خواهند آورد !
اگر هدف از این پرچم ، استنباط اول بوده باشد ، سطح پائین درك طرفداران این دو تیم از جامعه كثیرالمله و چند زبانی و چند فرهنگی از ایران و غوطه خوردن در گرداب افكار نژادپرستانه عوامانه از نژاد موهوم آریایی را می رساند كه از نظر ژنتیكی هم ثابت شده نه تنها تركها ، بلكه 70% فارسهای ایران هم در امتداد اقوام كوچری جنوب سیبری قبل از میلاد كه از نظر تركیب زبانی و فرهنگی و نه نژادی ، از قرن 19 و 20 به آنها آریایی گفتند ، نیستند كه نیازی به گفتار بیشتر در اطراف آن نیست .
اما در ارتباط با اسنتباط دوم ، اگر عمل به احتزاز در آمدن پرچم جمهوری آذربایجان در میان طرفداران تیم « تراختور » اتفاق می افتاد كه نیفتاد ، آنهائیكه به دنبال اهداف خاص ، پرچم ارمنستان را در دو ورزشگاه تهران و رشت در میان خود بلند كرده بودند و یا « بو بایراغی قالدیرتدیرانلار » می گفتند ، ببینید ! طرفداران تیم تراختور كه در ورزشگاها بجای اینكه جواب فحش و ناسزا و تحقیر طرفداران تیم مقابل را با فحش و ناسزا و تحقیر بدهند شعارهایی از نوع : « تورك دیلینده مدرسه // اولمالیدیر هر كسه » ، « آذربایجان وار اولسون // ایستهمهین كوْر اولسون » ، « منیم دیلیم اؤلن دئییل // باشقا دیله دؤنَن دئییل » [كه ابتدایی ترین حقوق مدنی یك ملت سی و چند میلیونی در داخل كشور هفتاد و چند میلیونی است ] سر می دهند و در پارچه نوشته ها به نمایش در می آورند كه اصلا ربطی در جواب به ناسزاها و فحشهای طرفداران تیم مقابل ندارد ، پس اینها كسانی هستند كه به تحریك كشوری دیگر كه امروز هم پرچمشان را بالا بردند عمل می كنند و از عمّال آنها هستند و از طرف آنها تغذیه می شوند!
اما طرفداران تیم « تراختور » نه تماشاچیان ساده و جوانان احساساتی كه می خواهند به شكلی اوقات فراغت خودرا با حضور در ورزشگاهها پر كنند ، بلكه بیشتر ، از جوانان پر شور و تحصیل كرده و دانشجویان پیشرو دانشگاهی ( چه دختر و چه پسر ) ، شعرا ، هنرمندان ، روزنامه نگاران ، صاحبان قلم و زبان ، روحانی ، بازرگان ، بازاری و كسبه و به طور كلی از نمایندگان اقشار مختلف جامعه آذربایجان كه سطح اندیشه آنها بالاتر از سطح فكر متوسط یك جامعه و طرفداران معمولی تیمهای فوتبال است تشكیل شده كه در سالهای 1379 تا 1383 در روز و یا روزهای تولد بابك خرّمدین قهرمان تاریخی آذربایجان ، در دومین پنجشنبه و جمعه تیر ماه هر سال در قلعه بابك واقع در نزدیكی شهر كلیبر در فضای باز و طبیعت زیبای آذربایجان گرد می آمدند و با اجرای برنامه های متنوع فرهنگی و هنری و سخنرانی در مورد حماسه بابك خرمدین ، خواسته های مدنی و قانونی خودرا هم مطرح میكردند كه با دخالت و ممانعت از اجرای این برنامهها ، اجماع این افراد به شكل دیگری به داخل شهرها و به ورزشگاهها كشیده شد كه نه تنها با بلند شدن پرچم ارمنستان به دست طرفداران تیم استقلال تهران و داماش گیلان تابع احساسات نشدند بلكه اهداف پشت پرده این پرچم را هم به راحتی درك كردند و از دایره عقل و منطق و دور اندیشی خارج نشدند !