من بعضی وقتها شهروند درجۀ دو یا حتی درجه سه هستم!
دكتر مرتضی مجدفر
برای نوشتن یا ننوشتن این یادداشت، انگیزههای نسبتاً برابری داشتم. دوست نداشتم بنویسم، چون بیش از این در این مورد، بارها نوشتهام و متأسفانه نتیجهای ندیدهام و دوست داشتم بنویسم، چون برخی از رویدادها و اظهارنظرهای ماههای اخیر، انگیزهام را برای اینكه شاید این بار ماجرا اندكی فرق داشته باشد و شاهد تغییراتی در رویۀ برخورد با افرادی امثال من در كشور باشیم، بیشتر میكرد. عجله نكنید بیش از این معطل نمیگذارم. آنچه برانگیزانندهام برای نوشتن این یادداشت بود، برخی اظهارات نسبتاً امیدواركنندۀ آقای یونسی، معاونت محترم اقوام و اقلیتهای رئیسجمهوری دربارۀ زبانهای غیرفارسی موجود در كشور و نیز انتشار پیشنویس حقوق شهروندی بود.
من ایرانی تركزبان و نویسندهای هستم كه آثارم به دو زبان فارسی و تركی منتشر میشود. هرچند نوشتن و انتشار آثارم را از مجلات تركی سالهای آغازین پیروزی انقلاب اسلامی شروع كردهام، ولی اكنون تعداد كتابهای فارسیام بالغ بر ۶۰عنوان میشود كه در كنار قریب ۱۵كتاب تركیام و نیز مقالات و نوشتههای فراوانم در مطبوعات فارسی و تركی، كارنامۀ قلمی مرا تشكیل میدهد. من وقتی به فارسی مینویسم، شهروند درجۀ یك هستم. برای انتشار آثارم با من قراردادهای خوب و قابل قبولی بسته میشود، به راحتی مجوز میگیرم، با وجود فرهنگستان زبان و ادب فارسی، كاری با نوع رسمالخط نوشتههایم ندارند، حتی میتوانم بدعت بگذارم و مثلاً حتی را حتا بنویسم، برای آثارم مراسم رونمایی برگزار میشود، در جشنوارهها برگزیده میشوم، در فرهنگسراها جلسۀ نقد و بررسی كتابهایم برقرار میشود، كتابهایم به مدرسهها راه پیدا میكنند، و چون شناخته شدهام، اكنون دیگر من برای ناشران گربهرقصانی میكنم و در یك كلام لذت شهروند درجۀ یك فارسینویس بودن را بهرغم آنكه تركم، میچشم.
ولی وقتی تركی مینویسم، تازه دردسرهایم شروع میشود، تو گویی همهچیز در حال دستبهدست دادن است تا به تو یادآوری كند، لازم نیست به زبان مادریات بنویسی؛ این زبان، زبان شهروندان درجۀ ۲ یا حتی ۳ است؛ چرا خودت را اذیت میكنی، فارسی بنویس تا كامروا شوی.
وقتی تركی مینویسم، حقالتألیفی در كار نیست، برای چاپ كتابت، خودت باید سرمایهگذاری كنی، به دلیل نبودن فرهنگستان زبان مادریات و عدم تصویب رسمالخط مصوب گروه مرجع نویسندگان، شاعران و محققان زبانشناس ترك زبان در مجامع رسمی و دولتی،برای مثال از سوی وزارت ارشاد وادارت میكنند رسمالخط رایج، صحیح و سهل القرائت خودت را عوض كنی و غلط بنویسی و اگر توانستی از هفتخوان مجوز بگذری، كتابت از مركز پخش درستی برخوردار نیست و تمامی محاسنی را كه در صورت انتشار كتاب به زبان فارسی، میتوانستی از آنها برخوردار شوی را به یكباره از دست میدهی.
علت اینكه نمیخواستم این یادداشت را بنویسم، تجربههایی است كه در سالهای گذشته- دور و نزدیك- در ارتباط با زبان مادریام پشت سر گذاشتهام. درست است كه این روزها، حرفها و مصاحبههای آقای یونسی دربارۀ زبانها و حقوق اقوام- كه البته در مورد درستی یا نادرستی این واژۀ اقوام و این كه همۀ آنها قوم هستند یا ملت، زبانند یا نیمزبان،لهجه هستند یا چیز دیگر هم باید در مجالی دیگر سخن گفته شود- امیدواركننده به نظر میرسد، ولی تا چند اقدام عملی و حذف محدودیتها را در این ارتباط نبینم، كماكان خودم را شهروند درجۀ ۲ یا حتی ۳ به شمار میآورم.
برای آنكه آقای یونسی و مشاوران ایشان كه به دنبال تحقق وعدۀ انتخاباتی دكتر روحانی دربارۀ اقوام هستند، با برخی دغدغههای شهروندان تركزبان ایران كه من هم جزوی از آنها هستم، آشنا شوند، بعضی از اتفاقات و واقعیات موجود در این زمینه را بیان میكنم كه به طور غیرمستقیم، به اقوام متكلم به زبانهای غیرفارسی القا میكند دست از سر زبان مادری خود بردارند و فارس شوند. اینها همه، یا جزو موارد رایج در زندگی روزمرۀ ماست یا تجربههای زیستهای است كه برای نگارنده رخ داده است:
* تابو بودن زبان تركی در برنامههای سیما: تركی رایج در صداوسیمای ۴ استان تركنشین شمالغرب كشور، به غیر از چند برنامۀ معدود، زبانی مندرآوردی و مشحون از كلمات فارسی است كه در جملات اداشده، فقط افعالش تركی است. این زبان را افرادی كه فارسی نمیدانند، نمیفهمند. این زبان، تحقیر زبان اصیل پدران و مادران ماست. از اینكه بگذریم، تلقین غیرعلمی بودن زبان تركی در بخشهایی از كار تولیدات این رسانه است. مثلاً تیتراژ هیچ برنامهای، حتی اگر تمام برنامه تركی پخش شود، تركی نوشته نمیشود. اسامی برنامهها به عمد غلط نوشته میشود (قیش گجهلری، آی ایشیقی، اوشاخلار و... كه نگارش هر 3 از لحاظ رسمالخط تركی غلط است)، برنامههای علمی، سیاسی و تحلیلی اصلا و ابدا به این زبان پخش نمیشود و...
از شاهكارترین مواردی كه اخیراً دیدم، برنامۀ كودكی بود كه در روز شهادت امامرضا(ع) از سیمای آذربایجانغربی پخش میشد. دخترخانمی مؤقر، با تركی نسبتاً قابل قبولی از امامرضا(ع) و فضایل ایشان سخن میگفت. اگر برنامه به خوبی پیش میرفت، میتوانستیم تأثیر تربیتی آن را شاهد باشیم. این مجری نوجوان، در بخشهایی از پلاتویی كه میخواند، به بیان احادیثی از امامرضا(ع) میپرداخت و آنها را از روی متنی كه در دست داشت، میخواند و جالب اینجا بود كه هر جا میخواست احادیث را بخواند، از تركی به فارسی تغییر زبان میداد و دوباره ادامۀ صحبتش را تركی بیان میكرد. این یعنی القای اینكه زبان تو، حتی قابلیت این را ندارد كه روی كاغذ نوشته شود و حدیث را فقط میتوان فارسی خواند.
از اینها كه بگذریم، اصرار عجیب صداوسیماییها در «آذری» خواندن ما «ترك»هاست، به نظر میرسد نوعی عمد و عناد در این ارتباط وجود دارد. حتی دیده شده است كه مجری برنامهای، بلافاصله بعد از ترك نامیدن میهمانی در یك برنامه، به دلیل تذكری كه از گوشی به او داده شده ، عذرخواهی كرده و او را آذری خطاب كرده است. این كار، استمرار سیاست رژیم ستمشاهی است. البته از حق نگذریم كه در ادبیات دولتمردان فعلی، كمتر شاهد این بروز اشتباه رایج بودهایم و حتی آقای یونسی، به صراحت ما را ترك مینامد كه فعلاً از ایشان سپاسگزاریم.
* بیسیاستی آموزشوپرورش دربارۀ كتابهای تركی: سال گذشته آموزشوپرورش، برای تجهیز كتابخانههای مدارس كشور رقمی معادل ۱۶ میلیارد تومان كتاب توزیع كرد. این كار و نیز فعالیتهای برخی شهرداریها و استانداریها و نیز رقم ۱۶ میلیارد تومان، هرچند بسیار كم و در مقابل حیفومیلها و اختلاسهایی كه در ۸سال اخیر در برخی سازمانها و ارگانهای دولتی صورت پذیرفته، ناچیز است، ولی برای سازمانی مانند آموزشوپرورش، بسیار قابل توجه است. پرسش ما دستاندركاران زبان و ادبیات تركی از مسئولان آموزشوپرورش در مورد اینكه از این رقم، چه سهمی به استانهای شمالغرب كشور رسیده و از این سهم چه میزان كتاب تركی بین مدارس توزیع شده است، هنوز پاسخی دریافت نكرده است. اگر ما شهروند درجۀ ۲ یا ۳ نیستیم، كتابهایمان كه به طور رسمی منتشر شدهاند، باید بتوانند همچون كتابهای فارسی به راحتی در اختیار مدارس قرار گیرند. اگر قرار است ناشر و نویسندۀ فارسزبان از این مساعدت بهرهمند شود، چرا این حق شهروندی به ناشر و نویسندهای كه كتاب تركی تولید كردهاند، نرسد؟
در این ارتباط، اشاره به یك مورد خاص كه برای خودم رخ داده، خالی از لطف نیست. سال گذشته توسط یك ناشر، دو كتاب از اشعار كودكانۀ من و استاد حبیب فرشباف در تهران منتشر شد. در برنامۀ درسی دورۀ پیش از دبستان كه توسط شورای عالی آموزشوپرورش (بالاترین نهاد قانونگذاری در نظام آموزشی كشور) تصویب شده، از استانها و مدیران و مربیان پیشدبستانی خواسته شده است، در كنار سرودها و اشعار فارسی، شرایطی فراهم شود كه كودكان هر منطقه حتماً (این تأكید در برنامه وجود دارد) سرودها و اشعاری به زبان مادری خود را هم در مركز پیشدبستانی فرا بگیرند.
بر اساس مفاد همین برنامه، شرحی برای هر دو كتاب آماده كردیم و چون رسمی بودن زبان فارسی در كشورمان را قبول داریم، در هر دو كتاب فقط اشعار را كه بر اساس واحدكارهای مصوب آموزشوپرورش سروده شده بودند، به تركی نوشتیم و همۀ توضیحات و راهنماییهای مربیان را به فارسی درج كردیم. هر دو كتاب، به تأیید طرح سامانبخشی كتابهای آموزشی وزارتخانه هم رسید و ما امیدوار از اینكه كتابها به راحتی به مدارس راه خواهند یافت با هر ۴ استان شمالغرب كشور مكاتبه و با همین توضیحاتی كه ذكر شد، نسخهای از كتابها را برای مسئولان استانها ارسال كردیم.
خبری نشد. من به دلیل آشنایی با مسئولان آموزشوپرورش استانها و ارتباطاتی كه از طریق كارهای آموزشی و البته كتابهای فارسیام- كه به راحتی و بدون دردسر به مدارس راه مییابند- با آنها دارم، شخصاً به مذاكرۀ و در دو مورد، ارتباط حضوری با مسئولان ارشد استانها روی آوردم. هر چند برخی از این افراد در دولت جدید نیستند، ولی به دلیل ملاحظات شخصی و شغلی، اسامی آنها را ذكر نمیكنم. ولی مسئولان ارشد هر ۴ استان به من گفتند درست است كه كتابها بر اساس برنامۀ درسی مصوب آموزشوپرورش نوشته شده و از هر لحاظ مورد تأیید است، ولی ما نمیتوانیم آنها را به مدارس معرفی كنیم. در این میان، یكی از آنها از قوانین نانوشته حرف زد، دیگری پای مسئولان امنیتی استانش را پیش كشید و دیگری گفت نمیخواهد سری را كه درد نمیكند، دستمال ببندد و كتابهای ما تنها به لطف برخی از مدیران و مربیان پیشدبستانها كه واهمۀ سیاسی- امنیتی و ترس از ارشدیت و سمتشان نداشتند، در برخی مراكز توزیع شد و البته به لطف چند خیر و انجمن مردمنهاد، به میان كودكان زلزلهزده هم راه یافت.
* تابو بودن صحبت كردن دربارۀ حقایق زبانی: برای اطلاع آقای یونسی، كه خود تجربۀ سخت صدارت بر وزارت اطلاعات را پشت سر گذاشته است، باید بگویم اكنون آنچنان شرایطی پدید آمده است كه صحبت كردن دربارۀ حقوق زبانی، به یك تابو تبدیل شده و دمدستترین برچسب هم، انگ «تجزیهطلبی» و «پانگرایی» است. من هر گاه خودم را معرفی میكنم، میگویم: «ایرانی تركزبان، كه رسمی بودن زبان فارسی در چارچوب قوانین موجود را میپذیرم و بر اساس همین قوانین موجود، دوست دارم به زبان مادری خودم بنویسم، سخن بگویم و آثارم را منتشر كنم.»
جناب آقای یونسی! اعتراض من در پاییز سال ۱۳۹۱ به درج شعری از آقای حدادعادل در كتاب درسی سال ششم ابتدایی كه در قالب انتشار مقالهای در مطبوعات و برخی سایتها و وبلاگها بازتاب یافت، و در آن به شكل علمی، متعرض درج قطعه شعر ایشان در مورد فارس كردن جعلی مردم تبریز در كتاب درسی مذكور شده بودم، اگر چه ۳ ماه بعد با صدور بخشنامهای از سوی سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی از برنامۀ درسی دانشآموزان ۴ استان شمالغرب كشور حذف و در مهرماه ۹۲ كلاً از كتاب درسی فارسی ششم كنار گذاشته شد؛ ولی باعث بركناری ناگهانی من از كلیۀ سمتهای اداری- آموزشیام در معاونت پژوهشی وزارت آموزشوپرورش نیز شد. پیام غیرمستقیم این اقدام، آن است كه اگر من میخواهم شهروند درجۀ ۲نباشم، نباید كاری به این چیزها داشته باشم.
به نظر میرسد سالهاست عدهای یكتنه در نهادهای تصمیمگیرنده در مقابل خواست قومیتهای گوناگون كشور دربارۀ حقوق زبانی ایستادهاند و هر طرح و مصوبه و اقدامی را كه درصدد است حقوق قانونی و فطری شهروندان ایرانی غیرفارسیزبان را به آنان اعطا كند، وتو میكنند.نمونه اخیر این اقدام را در مورد اظهارنظر مخالف تمامی اعضای فرهنگستان زبان و ادب فارسی به سرپرستی آقای حداد عادل در مورد آموزش زبانهای محلی در استانهای غیر فارس زبان ملاحظه كردیم كه موجب شگفتی همگان شد و بازتابای خوبی هم در مطبوعات یافت.
من ایرانی تركزبانم كه میخواهم وقتی تركی مینویسم، تركی میخوانم، برنامه و فیلم تركی میشنوم و میبینم، به آموزش زبانی فرزندانم میاندیشم، تاریخ، فولكلور، ادبیات و گذشتۀ همزبانانم را مرور میكنم، احساسی همانند شهروندان درجۀ یك این كشور داشته باشم و به هیچ روی، به گفتۀ دكتر روحانی، ریاست محترم جمهوری، به دنبال كشاندن این حس به زیرزمین و فعالیتهای دور از چشم نباشم.
اكنون ۷ ماه است كه سوسوی امیدی برای ما ایجاد شده است. قبل از ۲۴خرداد ۹۲ میپنداشتیم كه این بار هم طرح مسئله اقوام و امتیازهای زبانی و حقوق شهروندی، شعاری است انتخاباتی؛ با این وجود چون این سخنان را از زبان فردی معقول و حقوقدان میشنیدیم، چراغ امیدمان را روشن نگه داشتیم. با ایجاد معاونت و بخش ویژه در ریاستجمهوری، این امیدواری قدری افزون شده است. ما منتظریم، منتظریم به اینكه، پس از چندی، موقع معرفی خودمان، صرفاً بگوییم: «من ایرانیام!» چون میدانیم كه هر ایرانی، ضمن اینكه از حقوق شهروندی كافی برای بهرهبرداری از امتیازات زبان رسمی كشورش برخوردار است، اجازه دارد از زبان مادریاش هم در كلیۀ شئونات زندگی رسمی و شخصیاش، به راحتی و بدون اینكه احساس درجۀ ۲ یا حتی درجۀ ۳ بودن كند، بهره ببرد. ما منتظر و امیدواریم. لطفاً ما را ناامید نكنید.