+0 بَگَن (Bəyən)
بررسی نشانههای باستان شناسانه ایران در 2500 سال پیش هیچ گاه توسط منابع مستقل مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و به ادعاهای محققین بیگانه كه احتمالاً از اتفاق همگی یهودی هستند، اعتماد شده است. با این همه ورود مستقل با مباحثی كه توسط این عده بیان شده و بررسی موردی مسایل طرح شده تناقضهای شگفت آوری را با حقایق تاریخی و بدتر از آن جعلیات فراوانی را آشكار میسازد كه مایه شرمساری مراكز دانشگاه غرب است. دامنه این جعلیات بیحد و مرز بوده و غیرقابل تصور است تا حدی كه شاهدیم دانشمندان پرادعای غرب از دانشگاههایی كه مرتب بر طبل بیطرفی علم و كار علمی آزاد كوبیده و هر مخالفتی با اندیشههایشان را با صفاتی مانند ضدعلمی، ایدئولوژیگرایی، جزم اندیشی و... محكوم و طرد میكنند.
در مورد تاریخ ایران باستان ما شاهد جعلیات گستردهای هستیم كه همین مدعیان كار علمی انجام دادهاند و آنها را وسیلهای برای اختلاف افكنی بین مردم مسلمان ایران با سایر مسلمانان جهان قرار دادهاند. بررسی این تاریخ سازی جاعلانه در مجموعه «پاسارگاد» هر انسان منصف و پیراسته از تعصب كور را قانع میسازد كه یك كانون توطئهگر بین المللی چگونه به كار پلید جعل آثار تاریخی برای منحرف كردن اذهان مردم مسلمان ایران، پرداخته است.
بررسی شخصیت تاریخی «كوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و كسی كه بابل را فتح كرد، یهودیان را آزاد نمود و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایههای مادی تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با یكی از حقایق هولناك در زمینه خیانت فرهنگی و دروغ پردازی آشنا میكند. این جنایت فرهنگی به وسیله یك مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است. آستروناخ در فاصله سالهای 1340 تا 1343 در مجموعه پاسارگاد كاخهایی ساخت و آنها را به كوروش هخامنشی در 2500 سال پیش نسبت داد تا به این شخصیت مورد علاقه یهودیان هویت تاریخی مادی و قابل اثبات بخشد. برای اثبات این جعل به تصاویر و توضیحات مرتبط با آن، توجه فرمایید.
این تصویر سكههای یافته شده در مجموعه پاسارگاد را نشان میدهد كه به كل یونانی هستند. تصاویر و نوشتههای موجود بر سكهها تماماً به خط یونانی بوده و اشكال نیز متعلق به تمدن، «هلنی» هستند. حتی یك سكه هخامنشی نیز در این مكان كه آن را به كوروش میبخشند، یافت نشده است. آستروناخ به عنوان كسی كه كار پلید و گناه نابخشودنی ساخت جاعلانه پاسارگاد را انجام داد نیز به یونانی بودن سكهها كه از زمان «اسكندر» آغاز شده و تا دوران سایر فرمانروایان سلوكی ادامه مییابد، اشاره میكند. وی آنها را به دو گروه تقسیم كرده و مینویسد: «الف؛ سكههای ضرب شده برای اسكندر مقدونی در خلال زندگی و بلافاصله بعد از مرگ وی و ب؛ سكههای سلوكوس اول از نوعی كه بعدها در تخت جمشید، ضرب شده است.[1]
كار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده میكرد. هرتسفلد كه در ابتدا برای این كار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه، جالب نبود و آنها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نكرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم میدانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی كه بیشتر به یك شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم كرده و از ایران اخراج كردند. لازم به ذكر نیست كه اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاستمداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شكل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری كه او را تهدید میكرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناكی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفكر آزاد وجود ندارد.»[3]
اما ببینیم این پاسارگاد كه به كوروش منتسب میشود، چه ویژگیهایی دارد. آن را از جهات مختلفی میتوان، ارزیابی كرد.
وجود اثر ماشین بر سنگهای بنای موسوم به كاخ S در مجموعه پاسارگاد كه نشان میدهد این پایه ستونها چنانكه ادعا میشود قدمتی 2500 ساله نداشته و تازه تراش هستند شگفت آور است. سازندگان بنا هرجا به كمبود مصالح برخوردهاند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید كه به آن اشاره میشود، تأمین شده است) یا كار را رها كرده و یا تا حد امكان به ساختن مصالح با استفاده از ماشینهای جدید پرداختهاند. این كار كه به چند پایه ستون محدود میشود نمیتواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و ... را پر نماید.
این عكس هوایی نشان میدهد كه محوطه مورد اشاره تنها یك دشت كاشت چغندر بوده است و بس. در این دشت خالی از هرگونه اثری از كاخهای موجود، بدون حفاری و هرگونه عملیات باستان شناسی به یك باره شاهد رویش قلمه ستون و پایه ستونهایی چند بر كف دشت هستیم. این سؤال ابتدایی و ساده هرگز برای روشنفكران باستان پرست ایرانی مطرح نشده است كه این ستونها به یكباره از كجا آمدهاند و چهطور بدون اینكه حفاری صورت گرفته باشد، شاهد ظهور تعدادی پایه ستون، قلمه ستون و كف سازی شدهایم. به ظاهر این عده هرگز در یك محل باستانی حاضر نشدهاند. در محلهای باستان در همه جای دنیا عموماً وقتی وارد آنها میشویم تنها شاهد یك تپه هستیم، مانند تپههای باستانی ایرانی كه به وفور در همه جا وجود دارد. زیرا وجود آوار ناشی از تخریب ابنیه در طی صدها و هزاران سال تمام بنا را میپوشاند و تنها میتوان با حفاری آثار باستانی را از زیر خاك بیرون كشید.
این تصویر كه تنها چند لاشه سنگ است و نه بیشتر، آستروناخ، كوشك B نام نهاده است و چنانكه مشاهده میكنید در فاصله آن تا بنای زندان سلیمان چیزی وجود ندارد. عملیات پاسارگادسازی آستروناخ یهودی در فاصله این بنا تا زندان سلیمان شكل گرفت. این بنا غیر از این كف نصفه نیمه، چیز دیگری ندارد.
آستروناخ برای پاسارگادسازی تصمیم میگیرد كه محل مزبور را از انظار پنهان كرده و سپس كار را آغاز كند. در این تصویر گرداگرد محل مزبور دیواری كشیدهاند تا آن را از چشمهای كنجكاو مردم محلی بپوشانند. چنانكه شاهدیم تعدادی از پایه ستونها كار گذاشته شده و قلمه ستونهایی كه گویی با كامیون به اینجا حمل شدهاند در گوشهای روی هم انبار گشتهاند تا در جایی كه آستروناخ و گروه یهودی همكارش معین میكنند، كار گذاشته شوند. این كاخ هم اكنون به كاخ پی(P) موسوم است. به محل بنای موسوم به زندان سلیمان در قسمت بالا و راست تصویر توجه فرمایید.
تصویر شماره 7 ادامه كار پاسارگادسازی را به خوبی نشان میدهد. كف سازی، چیدن پایه ستونها و كاشتن قلمه ستونها بر دشت صاف محوطه در حال پیشرفت است. عدم شفته ریزی برای پی، نشان میدهد كه سازندگان برای اتمام كار شتاب بسیار داشتهاند.
چنانكه در این تصویر به روشنی میتوان دید، قلمه ستونهایی كه به محل آورده شدهاند در حال استقرار هستند. پایه ستونها بسیار صاف، یك دست و در واقع پایه ستونهایی تازه تراش هستند. شكل خاص شال، ستونهای یك بنای یونانی را نشان میدهد كه در بناهای كهن منطقه از جمله در تخت جمشید، نمونه ندارد. به این معنی كه بنای تخت جمشید كه دارای آرایههای آشوری است با بنای كاخ P كه دارای آرایههای یونانی است، متفاوت میباشد و بنای زندان به خوبی قابل مشاهده است.
در این تصویر با اتمام كار، دیوار اطراف برچیده شده و بنا آماده رونمایی است. آستروناخ توانسته است برای كوروش یك كاخ بنا كند كه البته تنها شامل چند قلمه ستون و پایه ستون میشود. نه اثری از دیوار، آوار و نه اثری از سایر قسمتهای ضروری برای یك كاخ مانند سرستون و ... وجود دارد اما به ظاهر همین جورچینی ساده نیز برای تحمیق عدهای كافی است!
چنانكه گفته شد، دامنه جعل در پاسارگاد حد و مرزی نمیشناسد. در این كتیبه كه با كمال شگفتی میبینیم كه رو به كاخ كوروش باز میشده است! شاهد غلط املایی هستیم. یعنی این شاه كه سند حقوق بشر منتشر میكرده از معرفی خود بدون غلط املایی عاجز است. «درباره اینكه چه كسی این كتیبه را نقر كرده عقاید مختلفی وجود دارد. به عقیده بنده اگر خود كوروش این كتیبه را نوشته بود امكان نداشت اجازه دهد این اشتباه در كتیبه باقی بماند و حتماً با تعمیر سنگ اشتباه را جبران میكرد.[4]
همین سنگ كتیبهدار كه در تصویر شماره 12 نشان داده شد بر هیچ استوار شده است و به جایی متصل نیست، این موضوع به راحتی نشان میدهد كه متعلق به این محل نبوده و از جای دیگری به اینجا منتقل شده است. چنانكه میبینیم كاخ موسوم به P نه كاخی 2500 ساله كه بنایی ساخته شده به وسیله آستروناخ یهودی در سال 1343 هجری شمسی است. این اشتیاق یهود در تاریخ سازی برای ایران باستان، برای چیست؟
این تصویر، كاخ موسوم به S را نشان میدهد كه به كاخ بارعام معروف است! حال چرا بارعام نیازی به دلیل نیست، همچنانكه برای سایر نامگذاریها در این محوطه و سایر محوطههای هخامنشی دلیلی ارایه نمیشود. در اینجا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای كوروش كاخی دیگر ساختهاند. تنها تك ستون بلند در كل این محوطه در این كاخ مورد استفاده قرار گرفته است.
این نقشه (كاخ S) را آستروناخ تهیه كرده كه شامل كاخی با 116 ستون میشود. از این همه ستون تنها یك ستون بلند باقی مانده است. در جنوب غربی تخت جمشید معبدی یونانی وجود داشته است كه اكنون از آن چیزی باقی نمانده است. در واقع تمام اجزا این محوطه كه به بزرگی تخت جمشید بوده به پاسارگاد منتقل شده است.
در این تصویر چنانكه مشاهده میكنید در قسمت جنوب غربی تخت جمشید با یك بنای به وسعت تخت جمشید مواجهایم كه اكنون اثری از آن وجود ندارد و تمام مصالح آن به جز تعدادی پاره سنگ را برای ساختن كاخهایی برای كوروش به پاسارگاد منتقل كردهاند. این بنا یونانی بوده و كتیبههای یونانی زیادی با اسامی خدایان یونانی از آن به دست آمده است. این بنا برای جعل پاسارگاد به مصرف رسیده و از بین رفته است. چنانكه پیشتر اشاره شد شكل شال ستونهای پاسارگاد كاملاً یونانی هستند.
این تصویر كه در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد و شخصی بالدار با لباس عیلامی را نشان میدهد، بهانه عدهای برای كوروش دانستن آن و ارتباط دادن كوروش با ذوالقرنین كه در قرآن كریم آمده، تبدیل كرده است. از اینگونه تصاویر در بین النهرین و ایران فراوان وجود دارد و همه آنها بسیار قدیمیتر از دوره موسوم به هخامنشی هستند.
این نقش آشوری، نمونهای از نقشهای با انسانهای بالدار است كه البته شاید باستان پرستان ایرانی بخواهند همه آنها را ذوالقرنین و ذوالقرنین را نیز كوروش معرفی كنند، اما بدون شك با ادعاهای بیپایه و اساس نمیتوان حقیقت و مجاز را درهم آمیخت. بدین ترتیب در مجموعه پاسارگاد یك جعل وحشتناك و یك دروغ پردازی بی اساس روی داده است.
این اسناد ما را با صنعت جعل تاریخ ایران باستان مواجه میكند و مهمترین رسالتی كه بر دوش هر انسان آزادهای قرار میدهد كشف دلایل این همه تلاش برای جعل و دروغ سازی توسط مورخین یهودی و كنار زدن این همه گزارههای مجعول تفرقه ساز است. حداقل انتظار از جامعه دانشگاه و نظام فرهنگی كشور این است كه علیه این دروغ پردازان و جاعلان دست به كار شده و آنها را رسوا كنند و در مجامع بین المللی آنها را محاكمه نمایند.
-----------------------------------------
پی نوشت:
[1]. آستروناخ – پاسارگاد – 252
[2]. هرتسفلد – ایران در شرق باستان – صفحه 262
[3]. هرتسفلد – نامهای به برستو – هشتم آوریل 1925
[4]. شاپور شهبازی-پاسارگاد-صفحات 52 و 82
گزارش از: فضل الله موحد ـ كارشناس مسائل فرهنگی
منبع: برهان
بررسی شخصیت تاریخی «كوروش» به عنوان پادشاه هخامنشی و كسی كه بابل را فتح كرد، یهودیان را آزاد و سلسله موسوم به هخامنشی را بنیان گذارد، با توجه به آرایه های تاریخی قابل اثبات و پرهیز از خیالبافی، ما را با حقیقتی تلخ آشنا میكند؛ این جنایت فرهنگی به وسیله ی یك مورخ غربی یهودی به نام «دیوید آستروناخ» انجام شده است...
سایت تابناك :
http://www.tabnak.ir/fa/news/167798/%C2%AB%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D8%AF%C2%BB-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%9F
سایت تابناك :
http://www.tabnak.ir/fa/news/167798/%C2%AB%D9%BE%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D8%AF%C2%BB-%D8%B3%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86%D8%9F
كد خبر: ۱۶۷۷۹۸
تاریخ انتشار: ۰۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۰:۵۲ - 30 May 2011
بررسی نشانههای باستان شناسانه ایران در 2500 سال پیش هیچ گاه توسط منابع مستقل مورد بررسی دقیق قرار نگرفته و به ادعاهای محققین بیگانه كه احتمالاً از اتفاق همگی یهودی هستند، اعتماد شده است. با این همه ورود مستقل با مباحثی كه توسط این عده بیان شده و بررسی موردی مسایل طرح شده تناقضهای شگفت آوری را با حقایق تاریخی و بدتر از آن جعلیات فراوانی را آشكار میسازد كه مایه شرمساری مراكز دانشگاه غرب است. دامنه این جعلیات بیحد و مرز بوده و غیرقابل تصور است تا حدی كه شاهدیم دانشمندان پرادعای غرب از دانشگاههایی كه مرتب بر طبل بیطرفی علم و كار علمی آزاد كوبیده و هر مخالفتی با اندیشههایشان را با صفاتی مانند ضدعلمی، ایدئولوژیگرایی، جزم اندیشی و... محكوم و طرد میكنند.
در مورد تاریخ ایران باستان ما شاهد جعلیات گستردهای هستیم كه همین مدعیان كار علمی انجام دادهاند و آنها را وسیلهای برای اختلاف افكنی بین مردم مسلمان ایران با سایر مسلمانان جهان قرار دادهاند. بررسی این تاریخ سازی جاعلانه در مجموعه «پاسارگاد» هر انسان منصف و پیراسته از تعصب كور را قانع میسازد كه یك كانون توطئهگر بین المللی چگونه به كار پلید جعل آثار تاریخی برای منحرف كردن اذهان مردم مسلمان ایران، پرداخته است.
تصویر شماره 1:
تصویر شماره 2:
برای منتسب كردن بنای پاسارگاد به كوروش از هیچ گونه فریبكاری از جمله نسبت دادن نقشهای بیربط به وی، كوتاه نكردهاند. این موضوع كه مورد اقرار خود آنها نیز هست جالب توجه میباشد. «تفاوت دیگر میان تخت جمشید و پاسارگاد در مضامین مجسمهها است. در كاخ R همزادی كه چهار بال و لباسی ایلامی بر تن و تاجی بیگانه و احتمالاً مصری بر سر دارد در آستانه در ایستاده است. عدهای این نقش را تصویر كوروش دانستهاند كه پنداشتی كاملاً خطا است.»[2] اما هم اكنون این مجسمه كوروش فرض شده و به این بهانه كه دارای بال است آن را با ذوالقرنین كه در قرآن آمده است، یكی دانستهاند. به این موضوع در انتهای گزارش پرداخته میشود.كار پاسارگادسازی به دلیل وسیع بودن دامنه جعل، دل هر جاعلی را وحشت زده میكرد. هرتسفلد كه در ابتدا برای این كار درنظر گرفته شده بود از انجام آن سر باز زد و هزینه آن را نیز پرداخت. گزارش هرتسفلد از محوطه موسوم به پاسارگاد برای جاعلین پشت صحنه، جالب نبود و آنها اقدام وی را برنتابیدند، زیرا برای اجرای نقشه پاسارگادسازی اعلام آمادگی نكرد و پاسارگادسازی را بسیار زشت و سرزنش آیندگان را بسیار عظیم میدانست، به همین دلیل از آن سر باز زد و به همین خاطر به جرمی كه بیشتر به یك شوخی شبیه بود از ایران اخراج شد. وی را به قاچاق اشیای عتیقه متهم كرده و از ایران اخراج كردند. لازم به ذكر نیست كه اگر شیوه بر مجازات عاملان غربی اشیای عتیقه باشد، باید انبوه از مستشرقین، سیاستمداران و جهانگردان غربی را مجازات نمود. هرتسفلد به شكل مرموزی در حالت انزوا درگذشت. وی در اواخر عمر با آگاه از خطری كه او را تهدید میكرد، نوشت: «اوضاع روز به روز بدتر میشود و دیگر بازگشت به آلمان هم برایم بسیار دشوار است، وضع خطرناكی است و هیچ امیدی برای تحقیقات علمی با تفكر آزاد وجود ندارد.»[3]
اما ببینیم این پاسارگاد كه به كوروش منتسب میشود، چه ویژگیهایی دارد. آن را از جهات مختلفی میتوان، ارزیابی كرد.
تصویر شماره 3:
وجود اثر ماشین بر سنگهای بنای موسوم به كاخ S در مجموعه پاسارگاد كه نشان میدهد این پایه ستونها چنانكه ادعا میشود قدمتی 2500 ساله نداشته و تازه تراش هستند شگفت آور است. سازندگان بنا هرجا به كمبود مصالح برخوردهاند (مصالح پاسارگادسازان از غارت معبد یونانی جنوب تخت جمشید كه به آن اشاره میشود، تأمین شده است) یا كار را رها كرده و یا تا حد امكان به ساختن مصالح با استفاده از ماشینهای جدید پرداختهاند. این كار كه به چند پایه ستون محدود میشود نمیتواند این جورچینی را پوشش دهد و خلا عدم وجود آوار، دیوارها، سرستون، پنجره و ... را پر نماید.
تصویر شماره 4:
این عكس هوایی نشان میدهد كه محوطه مورد اشاره تنها یك دشت كاشت چغندر بوده است و بس. در این دشت خالی از هرگونه اثری از كاخهای موجود، بدون حفاری و هرگونه عملیات باستان شناسی به یك باره شاهد رویش قلمه ستون و پایه ستونهایی چند بر كف دشت هستیم. این سؤال ابتدایی و ساده هرگز برای روشنفكران باستان پرست ایرانی مطرح نشده است كه این ستونها به یكباره از كجا آمدهاند و چهطور بدون اینكه حفاری صورت گرفته باشد، شاهد ظهور تعدادی پایه ستون، قلمه ستون و كف سازی شدهایم. به ظاهر این عده هرگز در یك محل باستانی حاضر نشدهاند. در محلهای باستان در همه جای دنیا عموماً وقتی وارد آنها میشویم تنها شاهد یك تپه هستیم، مانند تپههای باستانی ایرانی كه به وفور در همه جا وجود دارد. زیرا وجود آوار ناشی از تخریب ابنیه در طی صدها و هزاران سال تمام بنا را میپوشاند و تنها میتوان با حفاری آثار باستانی را از زیر خاك بیرون كشید.
تصویر شماره 5:
این تصویر كه تنها چند لاشه سنگ است و نه بیشتر، آستروناخ، كوشك B نام نهاده است و چنانكه مشاهده میكنید در فاصله آن تا بنای زندان سلیمان چیزی وجود ندارد. عملیات پاسارگادسازی آستروناخ یهودی در فاصله این بنا تا زندان سلیمان شكل گرفت. این بنا غیر از این كف نصفه نیمه، چیز دیگری ندارد.
تصویر شماره 6:
آستروناخ برای پاسارگادسازی تصمیم میگیرد كه محل مزبور را از انظار پنهان كرده و سپس كار را آغاز كند. در این تصویر گرداگرد محل مزبور دیواری كشیدهاند تا آن را از چشمهای كنجكاو مردم محلی بپوشانند. چنانكه شاهدیم تعدادی از پایه ستونها كار گذاشته شده و قلمه ستونهایی كه گویی با كامیون به اینجا حمل شدهاند در گوشهای روی هم انبار گشتهاند تا در جایی كه آستروناخ و گروه یهودی همكارش معین میكنند، كار گذاشته شوند. این كاخ هم اكنون به كاخ پی(P) موسوم است. به محل بنای موسوم به زندان سلیمان در قسمت بالا و راست تصویر توجه فرمایید.
تصویر شماره 7:
تصویر شماره 7 ادامه كار پاسارگادسازی را به خوبی نشان میدهد. كف سازی، چیدن پایه ستونها و كاشتن قلمه ستونها بر دشت صاف محوطه در حال پیشرفت است. عدم شفته ریزی برای پی، نشان میدهد كه سازندگان برای اتمام كار شتاب بسیار داشتهاند.
تصویر شماره 8:
چنانكه در این تصویر به روشنی میتوان دید، قلمه ستونهایی كه به محل آورده شدهاند در حال استقرار هستند. پایه ستونها بسیار صاف، یك دست و در واقع پایه ستونهایی تازه تراش هستند. شكل خاص شال، ستونهای یك بنای یونانی را نشان میدهد كه در بناهای كهن منطقه از جمله در تخت جمشید، نمونه ندارد. به این معنی كه بنای تخت جمشید كه دارای آرایههای آشوری است با بنای كاخ P كه دارای آرایههای یونانی است، متفاوت میباشد و بنای زندان به خوبی قابل مشاهده است.
تصویر شماره 9:
كار پاسارگادسازی به خوبی ادامه دارد. قلمه ستونها در دشت بر یك جورچینی ساده كاشته میشوند و كار دنبال میشود.
تصویر شماره 10:
تصویر شماره 11:
چنانكه شاهد هستیم، بر دشت صاف منطقه و كاملاً هم عرض با زمینهای اطراف، كاخی برای كوروش بنا شده است كه به خوبی جعلی بودن آن قابل اثبات است. بدین ترتیب بدون حتی یك سانتیمتر حفاری با چیدن چند قطعه سنگ برای كوروش كاخی ساخته شده است كه هیچ اثری از لوازم مرسوم یك بنا در آن وجود ندارد. نه دیواری، نه سرستونی، نه در و درگاه و نه هیچ چیز دیگری. تنها چند پایه ستون و چند قلمه ستون به چشم میخورد و بس. با این حال برخی در ایران دوست دارند باور كنند كه این جورچینی كودكانه متعلق به كوروش است. این بنا با این وضعیت ناقص كه تردیدی در جعلی بودن آن وجود ندارد به سرعت به ثبت جهانی یونسكو نیز رسیده است و احتمالاً برخی در ایران آن را دستآوردی ملی میدانند. چرا یونسكو مشتاقتر از باستان پرستان ایرانی برای ثبت جهانی این بنا بوده است؟تصویر شماره 12:
تصویر شماره 13:
همین سنگ كتیبهدار كه در تصویر شماره 12 نشان داده شد بر هیچ استوار شده است و به جایی متصل نیست، این موضوع به راحتی نشان میدهد كه متعلق به این محل نبوده و از جای دیگری به اینجا منتقل شده است. چنانكه میبینیم كاخ موسوم به P نه كاخی 2500 ساله كه بنایی ساخته شده به وسیله آستروناخ یهودی در سال 1343 هجری شمسی است. این اشتیاق یهود در تاریخ سازی برای ایران باستان، برای چیست؟
تصویر شماره 14:
این تصویر، كاخ موسوم به S را نشان میدهد كه به كاخ بارعام معروف است! حال چرا بارعام نیازی به دلیل نیست، همچنانكه برای سایر نامگذاریها در این محوطه و سایر محوطههای هخامنشی دلیلی ارایه نمیشود. در اینجا نیز با ریختن تعدادی قلمه ستون برای كوروش كاخی دیگر ساختهاند. تنها تك ستون بلند در كل این محوطه در این كاخ مورد استفاده قرار گرفته است.
تصویر شماره 15:
این نقشه (كاخ S) را آستروناخ تهیه كرده كه شامل كاخی با 116 ستون میشود. از این همه ستون تنها یك ستون بلند باقی مانده است. در جنوب غربی تخت جمشید معبدی یونانی وجود داشته است كه اكنون از آن چیزی باقی نمانده است. در واقع تمام اجزا این محوطه كه به بزرگی تخت جمشید بوده به پاسارگاد منتقل شده است.
تصویر شماره 16:
در این تصویر چنانكه مشاهده میكنید در قسمت جنوب غربی تخت جمشید با یك بنای به وسعت تخت جمشید مواجهایم كه اكنون اثری از آن وجود ندارد و تمام مصالح آن به جز تعدادی پاره سنگ را برای ساختن كاخهایی برای كوروش به پاسارگاد منتقل كردهاند. این بنا یونانی بوده و كتیبههای یونانی زیادی با اسامی خدایان یونانی از آن به دست آمده است. این بنا برای جعل پاسارگاد به مصرف رسیده و از بین رفته است. چنانكه پیشتر اشاره شد شكل شال ستونهای پاسارگاد كاملاً یونانی هستند.
تصویر شماره 17:
این تنها ستون باقی مانده كه ذكر آن گذشت در رسامیهای قدیمی در نزدیكی تخت جمشید دیده میشود و آستروناخ در كاخ S به كار برده است.
تصویر شماره 18:
این تصویر كه در ابتدای نوشتار بدان اشاره شد و شخصی بالدار با لباس عیلامی را نشان میدهد، بهانه عدهای برای كوروش دانستن آن و ارتباط دادن كوروش با ذوالقرنین كه در قرآن كریم آمده، تبدیل كرده است. از اینگونه تصاویر در بین النهرین و ایران فراوان وجود دارد و همه آنها بسیار قدیمیتر از دوره موسوم به هخامنشی هستند.
تصویر شماره 19:
این نقش آشوری، نمونهای از نقشهای با انسانهای بالدار است كه البته شاید باستان پرستان ایرانی بخواهند همه آنها را ذوالقرنین و ذوالقرنین را نیز كوروش معرفی كنند، اما بدون شك با ادعاهای بیپایه و اساس نمیتوان حقیقت و مجاز را درهم آمیخت. بدین ترتیب در مجموعه پاسارگاد یك جعل وحشتناك و یك دروغ پردازی بی اساس روی داده است.
این اسناد ما را با صنعت جعل تاریخ ایران باستان مواجه میكند و مهمترین رسالتی كه بر دوش هر انسان آزادهای قرار میدهد كشف دلایل این همه تلاش برای جعل و دروغ سازی توسط مورخین یهودی و كنار زدن این همه گزارههای مجعول تفرقه ساز است. حداقل انتظار از جامعه دانشگاه و نظام فرهنگی كشور این است كه علیه این دروغ پردازان و جاعلان دست به كار شده و آنها را رسوا كنند و در مجامع بین المللی آنها را محاكمه نمایند.
-----------------------------------------
پی نوشت:
[1]. آستروناخ – پاسارگاد – 252
[2]. هرتسفلد – ایران در شرق باستان – صفحه 262
[3]. هرتسفلد – نامهای به برستو – هشتم آوریل 1925
[4]. شاپور شهبازی-پاسارگاد-صفحات 52 و 82
گزارش از: فضل الله موحد ـ كارشناس مسائل فرهنگی
منبع: برهان
مطالب مرتبط: بنای پاسارگاد مقبره كوروش نیست .
http://uluulus.blogfa.com/post-44.aspx