یوردداش yurddaş

بو بلاگ آذربایجانلیلارین و ایراندا یاشایان باشقا تورکلرین دیل ، تاریخ ، مدنیت ، فولکلور و انسانی حاقلاری ساحه سینده چالیشیر .

آذربایجان و ایران

+0 بَگَن (Bəyən)

  Image result for ‫جمهوری آذربایجان و ایران‬‎                آذربایجان و ایران

                                               محمد امین رسول زاده : سال 1918 میلادی

 

در سال ۱۹۱۸ و زمانیکه مناطق شمالی رود ارس به عنوان جمهوری آذربایجان اعلام استقلال نمود, در ایران موافقین و مخالفین با این نام به بحث و مجادله پرداختند که نظریات آنان بیشتر در روزنامة «ایران» آن زمان که مدیریت رسمی این روزنامه را «میرزا محمدخان ملک­زاده» و مدیریت غیررسمی­اش را برادرش «ملک الشعرای بهار» به عهده داشت منتشر می­شد.[1]

 به دنبال این مباحثات, محمد امین رسولزاده رهبر جمهوری تازه استقلال یافته آذربایجان علاوه بر اینکه هیأتی را به ایران اعزام می­دارد, خود نیز دربارة دلیل انتخاب نام آذربایجان و ارتباط تاریخی منطقة شمال رود ارس با این نام, مقالاتی در روزنامه­ های باکو می­نویسد که ترجمة فارسی آن نیز در روزنامة «ایران» آن زمان چاپ می­گردد.

 یکی از مقاله ها  بنام " ایران و ما " بود که در این وبلاگ منتشر شد ، اینک دومین مقاله با نام " آذربایجان و ایران "

آذربایجان و ایران

جراید تهران ورود هیأت نمانیدگان ما را که به نام جمهوری ما به تهران رسیده­اند تبریک گفته و با آن تبریک موضوع مقاله ما را که در تحت عنوان «ما و ایران» بحث کردیم تجدید نموده و در خصوص آذربایجان نه, بلکه در روی اسم آن شروع به بحث­های طولانی و مفصل نموده ­اند.

جراید تهران که در مقدم و پیشاپیش آنها روزنامة محترم «ایران» است, دلگیری خود را از اسم «حکومت جدیدالتولد اسلامی» قید کرده و برای آنکه سردی و برودت دو ملت برادر رخ ندهد تغییر اسم آذربایجان را تکلیف می­کند. جراید ایران می­گویند, حق نداریم به مملکت خود که عبارت از قسمتی از قفقاز است نام آذربایجان بدهیم. این اسم حق یک ایالتی از ایران است که از قدیم الایام آذربایجان نامیده می­شده.

ما در اینجا از نقطه نظر تاریخی, نژادی, جغرافیایی حق داشتن یا نداشتن تسمیه آذربایجان را اثبات و به این مناسبت قبل از بیان ملاخطات خود, به ادّله و استدلالات رفیق محترم خودمان, (یعنی روزنامه ایران) می­خواهیم قبلاً یک مطالعه درمیان نهیم. ما می­خواهیم مطبوعات ایران در این خصوص دقت کنند که آذربایجان قفقاز از کلمه آذربایجان بیش از یک معنای جغرافیایی یک معنای ملّی را اراده کرده و زیادتر کلمه را برای این معنی و مقصود استعمال می­کند.

در دنیا تنها یک قطعه آذربایجان نیست, بلکه یک جماعت آذربایجان نیز وجود دارد این جماعت یک ملّتی از نژادهای ترک است که به یک لهجة مخصوص به خود تکلم کرده و همین ملّت است که رفیق ما «ایران» به آن اسم­ اتراک مسلمان قفقاز می­دهد. کلمة آذربایجان که به تعبیر دیگر اتراک مسلمان قفقازی گفته می­شود, اگر ممکن باشد از نقطه نظر جغرافیایی آن را جرح و تعدیل کرد, از نقطه نظر ملّیت و نژادی انکار کردن آن ممکن نیست. زیرا من نمی­توانم فرقی و امتیازی احساس کنم که اتراک گنجه و ایروان و ایالت بادکوبه را از اتراک محال قراچه داغ, تبریز, خلخال, مراغه, اردبیل جدا نماید.

عین ­لسان, عین عادت, عین مذهب و همچنین سایر مشخصات چه در اینجا و چه در آنجا به یک نحو حکمفرماست. تنها در مدت چند سال گذشته که یک حیات سیاسی علیحده زندگی کرده یک قسمت در تحت سیاست ایران و قسمتی دیگر در تحت سیاست روس بود, تأثیرات این حیات سیاسیه مختلف هنوز در بین موجود است.

اتراک مسلمان قفقاز را مثل اتراک مسلمان ایران یک اسم معروفی است که به آن نامیده می­شوند: یعنی ترک آذربایجان. شیروان قدیم, آران, بردعه, مغان, آلبانیا, بسفرجان[2] و بالاخره گنجه و بادکوبه و ایروان و کلیتاً ولایاتی که امروزه جمهوری آذربایجان را تشکیل می­دهند اگر از نقطه نظر جغرافیا, انکار داشتن حق این اسم نسبت بدانها شود, نسبت به یک ملّتی که به ترکی آذربایجانی متکلمند و اکثریت آن نقاط را تشکیل می­دهند جرح و انکار ممکن نیست. حکومت نوزادی که در نتیجه محاربه بزرگ و انقلاب بی­ نظیر به وجود آمده, برای تکیه ­گاه خود مبانی خیلی قوی و صحیح در دست دارد. مبنای قومیت, ملاحظات استراتژی, تاریخی, جغرافیایی, ملاحظاتی هستند که در درجة دوم و سوم می­آیند. برای تأسیس یک حکومت جدید قبل از هر چیز وجود یک ملّیت متحد لازم است. می­گویند «اسم خود را تغییر دهید تا ما شما را چون برادر بزرگ در آغوش گیریم, و گرنه ما از شما مکّدر و ظنین خواهیم بود.» از ما چرا ظنین هستید؟

باید تصور کنیم که چنین گمان کرده­اند که از گفتن نام آذربایجان که اسم یک ولایت ایران است به مسمای آن نیز چشم داریم. جمهوری ما قبل از جمهوریت مکرر به دفعات قطعیاً این معنی را اعلام کرد که دعوی مختاریت آذربایجان به هیچوجه به جنوب ارس راجع نیست. باز بالفعل هم این را اثبات می­کنیم. در مقابل این شبهه­ ها چند بیان می­کنند از قبیل اینکه یک وقتی هم ارامنه می­گفتند مقصد ما فقط ارمنستان عثمانی است, ولی سپس دعوی خود را تعمیم داده شامل تمام ارمنستان نمودند. (ایران نمره ۴۱۴) این مثال, یعنی قیاس کردن جمهوری آذربایجان را با ارامنه ما را وادار می­کند که بیش از اسم به طرف مسمی متوجه شویم(؟!)

عجبا, چه تصور می­کنند, برادران ایرانی ما چه فکر می­کنند, آیا اگر این حکومت جمهوری مسلمان اسم خود را تغییر دهد یا به قول آنها حکومت ترک قفقاز بگذارد, برای آنها خطر و ضرر نخواهد بود؟ اگر حکومت ایران به طوری که از مطبوعات اروپا مستفاد می­شود به فکر توسعه اراضی خود به حساب زاقفقاز نباشد بالطبع از برای خود هیچ امر خطرناکی دیگری تصور نخواهد کرد؟ چون که حکومت جدیدالتشکیل, خود را حکومت غیر متجاوز اعلام کرده, و نسبت به او تنها مساعدت لازم است, اعتماد لازم است.

اگر اعتماد در بین نباشد چه این اسم یا اسم دیگر در سوء ظن فرقی نداشته و برای اسامی اهمیتی نخواهد ماند. مثلاً اگر جمهوری ارمنستان که چشم طمع به اراضی عثمانی دوخته, اسم خود را ارمنستان نگذاشته, حکومت آرارات نهند از تعدیات خود صرف نظر خواهد کرد؟ یا بر عکس. مثلاً یک حکومت ارمنی در اراضی عثمانی تشکیل شده نام خود را حکومت وان بنهد, مادامی که در فکر توسعه خود تا قره­باغ است اگر نام خود را ارمنستان هم نگذارد ازاین فکر فارغ نشده و منصرف نخواهد گردید. نمی­دانم تنها از اسم ما است که با اسم یکی از ولایات ایران مشتبه می­شود یا این که باید بگوییم این تکدر از مسمای ما که با حالات و روحیات آذربایجان ایران تماس دارد پیش آمده است.

مسئله اگر تنها به اسم راجع بود آنقدرها اهمیت نداشت. در تاریخ عالم بین­الملل تا کنون دیده نشده است در سر اسم اختلاف ظاهر شود, در تاریخ اسلام هم انشاالله دیده نخواهد شد. به نظر چنین می­آید که پایدار بودن یک حکومت اسلامی مستقل که آذربایجانیان شمالی نهر ارس آن را تشکیل داده باشند, برای ایران دارای منافع است.

اگر نشریاتی که شایع شده که هیأت نمایندگان ایران در پاریس از زاقفقاز اراضی می­خواهند, صحیح باشند, آن وقت ما حق خواهیم داشت تصور کنیم حکومت ایران طریقة دیگر غیر از آن چه ما می­پیماییم در نظر دارد. . .

می­گویند اسم قفقاز علیحده و اسم آذربایجان علیحده است. هر کدام برای مملکتی علیحده وضع شده­اند در این مسئله هیچ شبهه نیست. لیکن تقسیمات اداری که دولت روس در دیروز کرده باکو و گنجه و ایروان را قفقاز یا زاقفقاز نامیده, موجب نمی­شود که قسمتی از باکو و گنجه و ایروان آذربایجان نباشد. مثلاً شمس­الدین سامی بیک در کلمه شمکور که نزدیک گنجه است صحبت کرده می­گوید: در تاریخ دویست و چهل از طرف (بفا) والی آذربایجان و آزاد کرده معتصم آباد شده به متوکلیه موسوم گردید.

بعضی ایالت گنجه و به تعبیر قدیمتر آران و بردعه و حوالی آنها داخل در ولایت قفقاز بوده­اند. همانطور که قفقاز اسم عام و شامل ولایت و نواحی مختلفه است, اسم آذربایجان هم عام بوده و شامل اسامی اداری و تاریخی و جغرافیایی زیاد از قبیل قره­داغ, خلخال, مغان, آران, بردعه, ایروان, نخجوان, باکو است.

می­گویند جزء را نمی­توان به نام کل نامید و برای اثبات این ملاحظه استدلال به کلام بزمارک و مناقشه بین او و اطریش هنگری نموده­اند. لیکن این هم صحیح نیست. زیرا ما در موقع تشکیل حکومت آذربایجان به دولت ایران نگفتیم از اسم آذربایجان صرف نظر کنید. چون ما آذربایجانی­ها در موقع تشکیل حکومت خود اگر به ایران می­گفتیم از اسم آذربایجان دست بردارید, آن زمان نا ناحق گفته بودیم...».[3]

 



[1]- آذربایجان در موج خیز تاریخ ص ۱۱.

[2]- بلاسجان.

[3]- آذربایجان در موج­خیز تاریخ, صص ۸۴-۷۸ / ایران, ش ۴۴۰, ۱۷ شعبان ۱۳۳۷/ ۷۷ ثور ۱۲۹۸.