انتخابات ۷ اسفند ۹۴ مجلس شورای اسلامی و خبرگان
چه پیامی داشت ؟
حسن راشدی: ۱۱ اسفند ۱۳۹۴
انتخابات روز جمعه هفتم اسفند ۱۳۹۴ پیامی را به مسئولین کشور و به کل مردم ایران داد که: " هیچکدام از تلاشها برای جهت دادن رای مردم به طرف خاص که مورد نظر عده ای باشد نتیجه بخش نیست !"
از ۵۰ میلیون نفری که واجد شرایط رای دادن در ایران بودند اندکی بیش از ۶۰% ، یعنی کمی بیش از ۳۰ میلیون نفر به پای صندوقهای رای رفته و آراء خودرا به صندوقها ریختند ، با همه ملاحظات خاص و دغدغه هائیکه همیشه در مهر خوردن شناسنامه های افرادی که در ادارات و ارگانهای دولتی کار می کنند بوده، باز حدود بیست میلیون نفر حاضر نشدند به پای صندوقهای رای بروند!
چرا این ۲۰ میلیون نفر نخواستند از رای خود استفاده کنند دلایل مختلفی می تواند داشته باشد . شاید یکی از آن دلایل، رد شدن صلاحیتهای بسیاری از اصلاح طلبان باشد که افرادی نزدیک به نظام بودند و سالها از مقربین و خدمتگزاران دستگاه حکومتی به حساب می آمدند اما با جناح بندیهایئکه در این دوره صورت گرفته بود صلاحیتشان مورد تردید قرار گرفته و مردود از امتحان صلاحیت بیرون آمده و از رقابت در انتخابات باز مانده بودند و بیشتر آنهایی هم که از فیلتر صلاحیتها عبور کرده بودند در نظر مخالفینشان در "لیست انگلیسی" و از این قبیل قرار داشتند!
دلیل دیگری که عده ای را مایوس از رای دادن در این انتخابات کرد ، رد شدن صلاحیتهای کسانی بود که حاضر شده بودند در این دوره خودرا نامزد انتخابات کنند . یعنی طیف هویت طلبهای غیر فارس بخصوص فعالین مدنی - فرهنگی ترکی که با اغماض از چند نفر ، بقیه بدون داشتن پرونده و یا سابقه خاص در مراجع قضایی ،صرفا به خاطر داشتن افکار اصلاح طلبانه در چهارچوب اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی ، نتوانستند از فیلتر صلاحیتها رد شوند.
دلیل سومی که شاید عده بسیاری را ناامید از آمدن به پای صندوقهای رای و گرفتن نتیجه از رای خود کرد ، اجرا نکردن و یا قدرت اجرایی نداشتن ریاست جمهوری در قولهای داده شده خود به ملیتهای غیر فارس در اجرای اصل ۱۵ و ۱۹ قانون اساسی و تدریس زبانهای غیر فارسی بخصوص ترکی آذربایجانی در مدارس و دانشگاههای کشور در کنار فارسی و احیاء دریاچه اورمیه بود که تا به حال اقدام مثبتی در این مورد دیده نشده بود .
یعنی ملیتهای غیر فارس ساکن در تهران و دیگر استانها می گفتند وقتی ریاست قوه مجریه نمی خواهد و یا نمی تواند به قولهای داده شده خود عمل کند ، نمایندگان مجلس چه از طیف اصلاح طلب باشند چه از طیف اصولگرا چه گلی می خواهند بر سر این ملیتها بزنند ؟
امّا آنهائیکه در رای گیری روز جمعه هفتم اسفند شرکت کردند به نظر می آید انتخاب خودرا بر اساس زیر انجام دادند :
انتخابات شهرستانها را به درستی نمی توان انتخابی بر اساس اولویتها ، توانائیها و دیدگاههای فرد کاندیدا به حساب آورد ، چرا که در اغلب شهرستانها ، بخصوص انتخابات نمایندگان مجلس بر اساس وابستگی افراد کاندیدا به طایفه و ایل و تبار خاص صورت می گیرد و یا وعده هایی که از طرف وی جهت استخدام نزدیکان افراد صاحب نفوذ در اداره ای ، گرفتن مجوّر کارگاه و یا مؤسسه خاص و چیزهایی از این قبیل داده می شود صورت می گیرد .
اما در شهرهای بزرگ و مراکز استانها، بخصوص در کلانشهر تهران انتخاب نماینده بر اساس اولویتهایی که در درجه اول و بیشتر دیدگاه و جهان بینی فرد کاندیدا و یا طیف حامی وی مورد توجه قرار می گیرد صورت می گیرد .
با رد شدن صلاحیتهای افراد شناخته شده طیف اصلاح طلب و تبلیغاتی از قبیل " لیست انگلیسی" و چیزهایی از این نوع ، تردیدها در مورد انتخاب شدن کاندیداهای طیف اصلاح طلب چه در مورد نمایندگان مجلس ، چه در مورد نمایندگان مجلس خبرگان در تهران سخت و پیش بینی نشده به نظر می رسید ، اما با همه این تبلیغات ، مردم تهران به کاندیداهای طیف اصولگرا ، نه بلند بالا گفتند و مشهورترین کاندیداهای آنها ، یعنی غلامعلی حداد عادل از میان مجلسیان و آیت اله یزدی و مصباح از میان خبرگان نتوانستند تکیه بر کرسیهای مجلس و خبرگان بزنند و آیت اله احمد جنتی رئیس شورای نگهبان به سختی توانست نفر آخر لیست مجلس خبرگان تهران شود .
از میان اصلاح طلبان انتخاب شده برای مجلس شورای اسلامی در تهران ، قرار گرفتن الیاس حضرتی در ردیف پنجم و با 1230584 رای هم معنا و مفهومی دارد مبنی بر اینکه مردم تهران که قشر عظیمی از آن را ترکان تشکیل می دهند ، علاوه بر اینکه دغدغه های دموکراسی ، آسایش و آرامش و امنیت دارند ، دغدغه های زبان و فرهنگ هم دارند .
نتیجه انتخابات تهران نشان داد که که واقعیتهای ملموس جامعه ایران ، نیازها و خواسته های اکثریت مردم را نمی توان با ایجاد موانع مختلف نادیده گرفت و مسیر حرکت جامعه را به سمت و سوی دلخواه تغییر داد .
واقعیت دیگر کشور ، کثیرالمله،چند زبانی و چند فرهنگی بودن ایران است که تلاش می شود با نادیده گرفته شدن این حقیقت ملموس ، حقوق زبانی و فرهنگی غیر فارس زبانان ، بخصوص ترکانی که اکثریت نسبی جمعیت ایران را تشکیل می دهند نادیده گرفته شود و از ایران کثیرالمله ، ایران تک زبان و تک فرهنگ ساخته شود . اما آنچه که امروز نمی توان آنرا کتمان کرد و نیاز جامعه برای ایران آزاد و آباد هم آنرا طلب می کند به رسمیت شناخته شدن این حق خدادادی و تحصیل و تدریس به زبان ترکی و دیگر زبانهای زنده و پویا در مدارس و دانشگاه ها به نسبت کثرت جمعیت آنها در کشور است ، چرا که این نیاز و خواسته چیزی نیست که صدای رسای آنرا دولمتردان و مسئولین کشور نشنیده باشند هر چند که رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه های کشوری حاضر نیستند این صداها را منعکس کنند ، اما صدای این خواسته های به حق با توسعه شبکه های اجتماعی آنچنان بلند و گویا است که تلاش جهت نشنیدن آن تلاشی بی فایده بوده و شبیه به نادیده گرفتن فضای قبل از انتخابات تهران و نتیجه این انتخابات بعد از هفت اسفند ۹۴ است !