یوردداش yurddaş

بو بلاگ آذربایجانلیلارین و ایراندا یاشایان باشقا تورکلرین دیل ، تاریخ ، مدنیت ، فولکلور و انسانی حاقلاری ساحه سینده چالیشیر .

یک دقیقه سکوت برای استاد شهریار

+0 بَگَن (Bəyən)

Image result for ‫استاد شهریار‬‎

 یک دقیقه سکوت برای استاد شهریار

            محمد حکیم پور


استاد محمد حسین بهجت تبریزی (متخلص به شهریار) آخرین نماینده بازمانده از سنت ادبی ترکی/فارسی ایران بود، که در اواخر دهه شصت خورشیدی جان به جان آفرین تسلیم کرد و جان بسیاری از مشتاقان هر دو سنت ادبی ترکی و فارسی را داغدار کرد. شهریار اما اگر برای جامعه ادبی فارسی کشور، نماینده تداوم سنت ادبی فارسی از رودکی و سنایی و عطار و مولانا و حافظ بود، برای سنت ادبی ترکی بیش از این بود، زیرا علاوه بر وظیفه تداوم سنت ادبی ترکی از نظامی و خاقانی و نسیمی و فضولی و نباتی، وظیفه نوسازی، پالایش و اصولا احیای این سنت ادبی را - که در آستانه اضمحلال حقیقی قرار داشت - به تنهایی به عهده گرفت و آن را به نحوی احسن بازسازی کرد که اوج آن را در شاهکار تاریخی او به نام «حیدر بابایه سلام» او می بینیم که در واقع مانیفست اعلام وجود و حضور ادبیات ترکی آذربایجان در مقیاس جهانی بود که استقبال جهانی از این اثر هم به شکوه بی مثال این اثر در ادبیات جهان بسی افزود.

استاد شهریار، یک شاعر بود، نه یک سیاستمدار یا کنشگر سیاسی، اگر چه در سربزنگاههای تاریخی خاص ملتش، ابایی از ورود به عرصه پیکارهای سیاسی هم برای دفاع از کلیت هویت مرمانی که خودش آنها را نمایندگی می کرد، نداشت، چنان که در قضیه ایستادگی او در برابر سیاست های فرهنگی فاشیستی رژیم پهلوی مخصوصا در مورد جامعه ترکان ایران به چشم سر می بینیم. شعر بلند و بالای استاد شهریار با عنوان «الا تهرانیا» نشانگر این است که شاعر فرزانه آذربایجان هر کجا هم لازم بوده است از عمل به وظیفه خود در قبال آذربایجان هم کوتاهی نکرده و در برابر هر گونه دشمنی با مام وطن خود به مقاومت فرهنگی برخاسته است.

اما با همه این وجود، استاد شهریار یک عنصر ادبی و فرهنگی است و لذا نباید انتظار یک کنشگر سیاسی را از او داشت و اینکه چرا در عرصه سیاست چنین کرده است و چنان نکرده است؟! و این داوری سیاست را هم مبنای قضاوت درباره تمام کارنامه خدمات فرهنگی او قرار داد. بی شک نه سیاست، همه چیز است و نه شهریار در سیاست خلاصه می شود و یا قابل تقلیل به آن است.

متاسفانه در سالهای اخیر برخی منتقدان سیاسی شهریار با مقایسه مع الفارق شرایط فردی و اجتماعی این شاعر فرزانه فقید با شاعران آذربایجان شمالی، نظیر بختیار وهاب زاده ، صمد ورغون و دیگران که حاضر به ملاقات با برژنف و همکاری با رژیم دیکتاتور کمونیستی اتحاد جماهیر شوروی نشده بودند، از برخی روابط شهریار با سران جمهوری اسلامی انتقاد کرده و همین انتقاد خود را هم معیار داوری درباره شخصیت و کارنامه این عنصر فرهنگی خدوم قرار داده و به تخطئه شخصیت استاد پرداخته اند. آنها حتی از اختلاف نظر سیاسی شدید شاعران فقید آذربایجان شوروی نظیر وهاب زاده و صمد ورغون با شهریار و از خودداری آنها از ملاقات با شهریار سخن گفته اند.

خب تا اینجای ماجرا به نظر راقم این سطور اشکالی ندارد، نظر وهاب زاده و صمد ورغون و دیگران هم محترم است. اینها هر کدام سلیقه ای در سیاست داشتند، شرایط روحی هر کدام با هم فرق می کرد، اما در عین حال - فارغ از مشی سیاسی - همگی آنها خادمان فرهنگ آذربایجان بودند (علی رغم تفاوت ها و اختلاف نظر ها) . لذا  ما نباید در دعوای بزرگانمان وارد شویم. از کجا معلوم اگر شهریار هم در باکو بود مثل وهاب زاده و یا صمد ورغون عمل نمی کرد و یا از کجا معلوم بود که اگر صمد ورغون و وهاب زاده در ایران بودند، مثل شهریار عمل نمی کردند؟! وانگهی سنت ادبی ترکی در باکوی زمان وهاب زاده، سرزنده تر و پر تکاپوتر از سنت ادبی زبان ترکی در آذربایجان ایران بود و شهریار به عنوان مرجع و نماینده این سنت ادبی در حال نابودی، نیاز و وظیفه اخلاقی و تاریخی داشت که تا آنجا که می تواند از سیاست فاصله بگیرد و به تحکیم پایه های سنت ادبی در حال نابودی آذربایجان ایران بپردازند.

در واقع، کاری که شهریار برای تحکیم سنت ادبی ما کرد، در زمان خودش کاری بنیادین تر و پر اهمیت تر از وارد شدن او به عرصه چالشهای سیاسی بود. و همین پایداری استاد شهریار در مسیر تحکیم سنت ادبی آذربایجان بود که باعث شد سنتی که آخرین نفس های خود را در آن زمان می کشید تا به تاریخ سپرده شود، با تلاش ها و مجاهدات ایشان، پایدار ماند و لشگری از شاعران ترک وفادار به سنت ادبی آذربایجان را تحویل جامعه امروز ترکان داد. آنها که استاد شهریار را توبیخ می کنند که او چرا به جای کوشش های فرهنگی و ادبی آرام خود، وارد چالشهای سیاسی با نظام نوپای برآمده از انقلاب نشد، قطعا شناختشان هم از آن نظام انقلابی اولیه ناقص است، هم از استاد شهریار و هم از موقعیت سنت ادبی ترکی در آذربایجان آن زمان.

آری کارنامه استاد شهریار هم مثل هر شاعر و پیشاهنگ ادبی دیگر قابل نقد است و اصولا هیچ اندیشمند و هنرمندی از نقد بری نیست، اما این هرگز بدین معنی نیست که شهریار آذربایجان به رسالت تاریخی خویش درباره فرهنگ آذربایجان عمل نکرده است.