"دهقان فداکار"ی که قدر فداکاریش شناخته نشد!
ح. راشدی: 8 آذر 1396
امروزها نام " دهقان فداکار" در مطبوعات، رسانه های گروهی و دنیای دیجیتال بیشتر به چشم می خورد ، چرا که او سخت بیمار است ، اما زمانی که فداکاری او ورد زبان همه بود در فقرمطلق به سر می برد و کسی سراغش را نمی گرفت و از هزاران میلارد تومان سرمایه این کشور که به راحتی به کشورهای خارج منتقل می شد سهم ناچیزی به وی نمی رسید!
اَزبرعلی حاجوی معروف به ریزعلی خواجوی و دهقان فداکار فرزند علیاصغر، فردی است که داستان فداکاری و از خود گذشتگی اش با عنوان «دهقان فداکار» سالها موضوع کتابهای درسی مدارس ایران بود.
وی زادهی ۵ اسفند ۱۳۰۹ شهرستان میانه آذربایجان در روستای قالاجیق این شهرستان است.
او در آذرماه ۱۳۴۱ شمسی، در سن سی و دو سالگی شبهنگام در حالی که در کنار ریل قطار تبریز - تهران در نزدیکی روستای محل زندگی اش حرکت میکرد، متوجّه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد. ازبرعلی در آن هوای سرد و طوفانی برای نجات قطار و مسافران آن، لباس خود را آتش زد و به سمت قطار شتافت و با این کار توانست باعث توقف قطار و نجات مسافران از مرگ حتمی شود . بعد از این ماجرا، فداکاری وی مشهور خاص و عام گردید.
مولفین کتابهای درسی مدارس ، نام کوچک و نام فامیل وی را تحریف کرده" ریزعلی خواجوی " گذاشتند تا هماهنگ و مانوس با نامهای فارسی برای " دهقان فداکار " شدن باشد و این در حالی بود که در آذربایجان کسی نام فرزند خودرا " ریزعلی " نمی گذارد اما گذاشتن نام " ازبرعلی" در دهه های گذشته در خانواده ها معمول بود.
عنوان" دهقان فداکار" چندین دهه موضوع کتاب درسی مدارس ایران بود و همه مردم ایران دهقان فداکار را می شناختند ، اما خود دهقان فداکار با اینهمه شهرت و فداکاری ، در تنگدستی و فقر در روستای محل زندگی اش روزگار می گذراند!
دهقان فداکار ما که خبر بیماری اش این روزها خوراک خوبی برای مطبوعات و رسانه ها و دنیای دیجیتال شده چندی پیش چنین گفته بود:
"پتروس (اشاره به داستان پتروس فداکار) انگشت
خود را در یک سد نگه داشته و کم مانده همه آن را طلا کوب کنند، اما من و همسرم امروز
در جایی زندگی می کنیم که روز و شب باید چراغ خانه روشن باشد تا فضا تاریک نماند، حیاطی
هم نداریم تا کمی هوای تازه تنفس کنیم...!" "دهقان فداکار"ی که قدر فداکاریش
شناخته نشد!
اینک متن موضوع کتاب درسی " دهقان فداکار"