یوردداش yurddaş

بو بلاگ آذربایجانلیلارین و ایراندا یاشایان باشقا تورکلرین دیل ، تاریخ ، مدنیت ، فولکلور و انسانی حاقلاری ساحه سینده چالیشیر .

فارسی دری, زبان مهاجر یا بومی در ایران؟ (9)

+0 بَگَن (Bəyən)

         فارسی دری, زبان مهاجر یا بومی در ایران؟ (9)

                                               حسن راشدی : بخشی از كتاب ( تركان و ....)

كسانیكه می­گویند فارسی دری ادامة زبان پهلویی است كه در زمان ساسانیان در مناطق فارس متداول بود راهی كاملاً خطا می­پیمایند و این گفته ­ها را بدون پایه و برهان علمی و تنها از سر تعصب بر زبان می­آورند كه بر مردم فارس زبان گفته باشند زبان آنها با آمدن زبان بیگانه دری از میدان بدر نرفته و بر حیات خود ادامه داده است !

اگر زبان دری ادامة زبان پهلوی یا فهلوی مردم شیراز و دیگر شهرهای استان فارس بوده, چرا سعدی شیرازی در قرن هفتم هجری همزمان با زبان دری, به فهلوی یا پهلوی كه صدها سال هم تحت تأثیر زبان دری بوده شعر سروده است؟

اگر ما می­گوئیم زبان تركی امروز آذربایجان ادامة زبان تركی هزار سال پیش و در تداوم زبان كتاب «دده قورقود» است غیرممكن است استاد شهریار در كنار اثر معروف «حیدربابایه سلام» كه به زبان تركی امروز است به زبان هزار سال پیش تركی, یعنی به زبان دده قورقود هم منظومه­ای بسراید و دیوانی به این زبان داشته باشد ! اما استاد شهریار علاوه بر زبان تركی, به زبان فارسی كه زبان جداگانه و متفاوت از تركی است نیز شعری سروده و دیوانی تنظیم كرده است, همانطوریكه سعدی شیرازی هم به دو زبان جداگانه فارسی دری (زبان مرسوم دربار), و پهلوی (زبان بومی و اصلی مردم فارس) دیوان تنظیم كرده است!

اگر فارسی دری در تداوم زبان پهلوی بود. چرا تا قرن هفتم هجری حتی یك بیت شعر در منطقة استان فارس كه مسكن اصلی فارس زبانان است به فارسی دری سروده نشده است و یك سطر نثر, به زبان دری تا قرن هفتم هجری در این مناطق نوشته نشده است؟!  درحالیكه در مناطق دیگر بخصوص مناطقی كه سلاطین, مراكز حكومتی خود را در آن قرار داده بودند آثار فراوان به زبان دری (فارسی) می­بینیم؛ مثل مناطق تاجیكستان و افغانستان كه مركز حكومتهای سامانی و غزنوی بوده و عراق عجم (مناطق مركزی ایران چون شهر ری, قم, كاشان, اراك, اصفهان) كه مركز حكومت سلجوقیان بوده است!

حتی خود ناسیونالیستهای افراطی هم به دری (فارسی) زبان نبودن مردم مناطق فارس و سروده نشدن حتی یك بیت شعر به این زبان تا قرن هفتم هجری در این مناطق اعتراف دارند!

«اكثر شعرایی كه به فارسی شعر گفته ­اند این زبان را در محیط مدرسه آموخته ­اند حتی سخن پردازی چون سعدی كه در محیط خانوادگی به زبان محلی صحبت می­كرد, فارسی را در محضر استاد فرا گرفته است.»[1]

«سلجوقیان . . . نقش . . . در ترویج زبان فارسی در ایران, به ویژه پشتة غربی داشتند. اتابكان در حمایت از اهل ادب, كوشش قابل ملاحظه­ای به خرج داده­اند. سده­های پنجم و ششم هجری دورة شكوفایی نظم و نثر دری . . . در اغلب سرزمینهای غربی است كما اینكه: «از آغاز زبان دری تا روزگار سعدی در ظرف این شش قرن ازدهات كوچك یا شهرهای بزرگ . . . . گویندگانی كوچك یا بزرگ . . . و برخی شاعران دیگر برخاسته ­اند و آثاری خوب یا بد از آنها بر جای مانده است, اما تاریخ ادبیات ما از فارس كه متاع خاص و مختص آن شعر و شاعر است حتی اسم یك شاعر را ضبط نكرده است و تا جایی كه من به یاد دارم یك بیت شعر خواندنی به عنوان محصول این محیط در ظرف این ششصد سال, نگاه نداشته است . . . »[2]

با اسناد و مداركی كه در دست است آشكار می­گردد سلاطین و پادشاهان در هر جا مستقر می­شدند افرادی از آن مناطق برای راهیابی به دربار, زبان دری (فارسی) را كه زبان مرسوم شعر دربار شده بود یاد می­گرفتند و به سرودن شعر در شأن و شوكت سلاطین, نوشتن تاریخ فتوحات آنها, و دریافت انعام از دربار می­پرداختند!

به زبان دیگر باید گفت, سلاطین به هر كجا می­رفتند این زبان مهاجر را همراه خود به آنجاها می­بردند, همانطوریكه زبان عربی را هم به عنوان زبان علم همراه خود داشتند!

لذا فرضیه اینكه زبان دری  ادامة زبان پهلوی فارسیان است, فرضیة نادرست و غیرعلمی است و دری و یا فارسی دری زبانی است متفاوت از پهلوی و متعلق به تاجیكها و افغانها كه به وسیله سلاطین ترك وارد ایران و سایر مناطق تحت حاكمیت آنان از جمله هندوستان و پاكستان و حتی تركیه عثمانی شده است؛ لاكن زبان تركی و بعضی از زبانهای دیگر در مقابل آن مقاومت نشان داده و بر حیات خود ادامه داده­اند ولی زبان پهلوی پارسیان نتوانسته در مقابل آن ایستادگی كند و در داخل آن مستحیل شده و از بین رفته است كه آثار آن هنوز هم در بعضی شهرها و روستاهای دورافتاده مناطق فارس نشین باقی مانده است. اگر زبان فارسی دری ادامة زبان پهلوی ساسانی می­بود, فارسی زبانان و فارسی دانان امروز نباید زحمت زیادی در خواندن و فهمیدن معنا و مفهوم زبان پهلوی دوران ساسانی و بعد آن داشته باشند, همچنانكه ترك زبانان آذربایجانی و تركیه­ای در خواندن و فهمیدن زبان كتاب «دده قورقود» كه مربوط به هزار تا هزارو دویست سال پیش است و تركی امروز آذربایجان و تركیه, ادامة این زبان است؛ با مشكل زیادی روبرو نیستند و معنی و مفهوم كتاب برای آنها كاملاً آشكار است. در صورتیكه هیچكدام از ایرانیان فارس زبان نمی­توانند از متن چند سطری زبان پهلوی كه حتی بعد از اسلام نوشته شده, مثل كتیبه پهلوی «اقلید» در جنوب آباده, كتیبة «تخت طاووس» در استخر فارس و یا متن­های پهلوی كه در سده­های سوم و چهارم هجری مثل «بُندهشن, زادسَپَرم, روایات پهلوی[3] و . . . » كه همزمان با خلق آثار نظم و نثر به زبان دری نوشته شده­اند چیزی سر در بیاورند. در حالی كه آثار نوشته شده در همین سده یعنی در قرن سوم و چهارم هجری به زبان دری, اكنون نیز به راحتی از طرف هر فرد ایرانی فارس زبان و غیرفارس زبان آشنا به فارسی (دری) قابل خواندن و مفهوم است و تفاوت آنچنانی با زبان فارسی امروز ندارد! چنانكه خواندن و درك مفاهیم شعر دری (فارسی) حنظلة بادغیسی اولین شاعر دری­گوی قرن سوم هجری برای هیچیك از ایرانیهای امروز مشكلی ایجاد نمی­كند و اشعار «رودكی» شاعر دوران سامانیان (قرن چهارم هجری) برای همة فارسی دانان به راحتی قابل درك است. حنظلة بادغیسی اهل بادغیس از شهرهای شمال شرقی افغانستان است:

مهتری گر به كام شیر در است       شو خطر كن ز كام شیر بجوی

یا بزرگی و عزّ و مكــنت و جاه        یـا چو مردانت مرگ رویاروی

دو بیت بالا اوّلین شعر فارسی دری و از حنظلة بادغیسی است.

شعری هم از رودكی شاعر قرن چهارم هجری:

بوی جوی مــولین آیـــد همی         یـاد یـار مهربان آیــد همی

ریــگ آمـــو و درشــت راه او           زیر پایم پرنیــان آیــد همی

آب جیحون از نشاط روی دوست     خنگ ما را تا میـان آید همی

ای بخارا شـاد باش و شـــاد زی      میر نزد میهمـــان آیـد همی

میر مـــاه است و بخـارا آسمـان      ماه سوی آسمـــان آید همی

میر سرو است و بخــارا بوستــان    سرو سوی بوستـان آید همی[4]

متنی هم به نثر معمول "دری" در قرن چهارم هجری, بر گزیده­ای از متون تاریخ بلعمی تألیف ابوعلی محمد بن محمد بلعمی كه خود ترجمة تاریخ طبری است.

تاریخ بلعمی در سال ۳۵۲ هـ . ق از متن عربی تاریخ طبری كه توسط محمدبن جریر طبری و حدود صد سال پیش از آن تألیف شده بود به فارسی دری ترجمه گردید. تاریخ بلعمی اولین و قدیمی­ترین اثر تاریخی به زبان فارسی دری است.[5]

«سپاس و آفرین مر خدای كامران و كامكار و آفرینندة زمین و آسمان را, آنكش نه همتا و نه انباز و نه دستور و نه زن و نه فرزند. همیشه بود و همیشه باشد, و بر هستی او نشان آفرینش پیداست آسمان و زمین و شب و روز و آنچه بدو اندر است . . . و ما خواستیم كه تاریخ روزگار عالم اندر آنچه هر كسی گفته است, از اهل نجوم و از اهل هر گروهی كه تاریخ گفته­اند, از گبر و ترسا و جهود و مسلمان, هر گروهی آنچه گفته­اند, یاد كنیم اندرین كتاب به توفیق ایزد عزوّجل از روزگار آدم تا گاه رستخیز چند بود؛ و این اندر كتاب پسر جریر نیافتیم, و باز نمودیم, تا هر كه اندر وی نگرد, زود اندر یابد, و بر وی آسان شود, انشاء الله تعالی وحَدهُ العزیز.[6]»

اینك متنی به زبان پهلوی مربوط به قرن چهارم هجری, یعنی همان زمانی كه حنظله بادغیسی اولین شعر فارسی دری را صد سال پیش از آن سروده بود و رودكی در دربار سامانیان به فارسی دری شعر می­سرایید و ابوعلی محمدبن محمد بلعمی تاریخ طبری را به فارسی دری ترجمه می­كرد.

‌‍[ توضیح اینكه متن اصلی پهلوی چون به صورت تصویری و حجیم بود ، حذف گردید ]

 

تلفظ متن  اصلی, به فارسی:

هلاشروان ای گیان ابزود- ایت كه اموشت

هلا ویراز فَتَر اوود تو كه اموشت

هلا سنه موروگ بارَگ- ایت كه اموشت

كَ- ت همه اِدون كامست كو- م (؟) اباگ هیونان كارزار كونه نون اوژَد, ابگند هه اندریم (؟)

رزم, چیون, اَ- گاه, اَ- گنژ مردم, او- ت ان خوهل ورس وادان ویشوفت استد او- ت اَبژَگ تن اسبان خوست پد پای, او- ت خاك او گریونیشست.

ترجمه متن پهلوی, به فارسی:

هلا شیر افكن ستوده جان ! كه بر بادت داد؟

هلاگرازِ پیشتاز ! تو را كه بر باد داد؟

هلا سیمرغ باره ! كه بر بادت داد؟

چون تو همی ایدون خواستی كه همانا (؟) با هیونان كارزار كنی, اینك كشته (و)

افكنده باشی در این (؟) رزم, چونان مردم بی (تخت و) گاه (و) بی­گنج, و این موی و ریش تابدار تو را بادها آشفته است, و تن پاكیزة تو را اسبان به پای لگدكوب كردند, و خاك بر تن تو نشسته است.[7]

نمونه­ای كه از زبان پهلوی داده شد در صورتیكه ترجمه نشود آیا قابل فهم برای هموطنان فارس زبان می­باشد؟ تازه ترجمة فارسی متن پهلوی كه توسط مترجم تلاش شده به تلفظ متن اصلی نزدیك باشد, باز به راحتی قابل درك نیست !

حال آنكه نمونه­ای كه از فارسی دری داده شد و مربوط به قرن سوم و چهارم هجری و زمان حكومت سامانیان است و در مناطق تاجیكستان  و افغانستان امروزی متداول بود و هم عصر با زبان پهلوی مردم مناطق فارس می­باشد, كاملاً مفهوم است و تنها فرقی كه با فارسی امروز دارد كلمات كمتر بكار برده شده عربی در آن است.

حال به ابیاتی دیگر به زبان پهلوی در اواخر قرن ششم و اوایل قرن هفتم (۵۹۹-۶۰۳ هـ . ق) كه در كتاب تاریخی "راحه الصدور و آیـه السرور" محمد راوندی كه تاریخ آل سلجوق را در پایان حكومت سلجوقیان به فارسی دری نوشته است و ابیاتی را هم به پهلوی در این كتاب تاریخی آورده است دقت كنیم:

«. . . در عراق و خوراسان كس به خرّمی نرسید و لب كس تمام نخندید تا حقّ عزّ و علا بر تخت او خداوند عالم سلطان بنی آدم سلیمانشاه بن قلج ارسلان را بنشاند و . . . این دولت تا قیامت بماناد بمحمّد و آله, علاء الدوله این بیت به سلطان سلیمن [سلیمان] نبشت, فهلویّه [:]

بواد اروند كوه اج یا بنشّی       اروندا روند بی واداید و شّی[8]

و پسرانش امیر سید مجدالدین همایون و امیر سید فخرالدین خسرو شاه كه در این حالت رئیس و پیشواست و جوانمرد مطلق او را توان خواندن چه هم آئین ریاست دارد و هم رسم سیاست داند, روزگارش به مراسم پادشاهی آراسته بود, چون تلاطم امواج فتنه در عراق افتاد او را چشم زخمی برسید و بغدر جمعی در بند افتاد از قلعه سرجهان بفرستاد این وصف الحال بزبان فهلوی, فهلویه [:]

خویش و بییانه و ازاد و بـنده           و انكشان و اتها كیایی بتنده

او جمن خو نشان باهت سمشیر     وز بتـــنگی دریم اسبر بونده

اژان رو واكه بوّ رویم مانــم       نه اج خویشان نه اج بییانه آنم

كی نواكز بأین  بییانه بـومان     دالـــه زیـونده مانم ما نمانم»[9]

 

بیت­هائیكه به زبان پهلوی یا فهلوی در میان زبان دری, نوشته الراوندی آورده شد در زمانی نوشته شده است كه زبان دری بیش از سیصد سال  پیش از آن از افغانستان وارد مناطق مختلف ایران بخصوص مناطق فارس زبان شده و زبان پهلوی فارس زبانان را هم تحت تأثیر خود قرار داده بوده است, با اینحال پهلوی بالا باز قابل فهم برای فارس زبانان امروز ایران نیست !

ناصح ناطق كه افكار ناسیونالیستی افراطی وی بر همه آشكار است و برای از میان برداشتن زبان تركی در آذربایجان و دیگر مناطق ترك ایران پیشنهادهای خاص خود را دارد. در كتاب «دربارة زبان آذربایجان» اعتراف می­كند كه زبان پهلوی, زبان ایرانیان دورة ساسانی بود كه در دورة اسلامی منسوخ شده است. وی در ارتباط با همین موضوع می­گوید: «. . . . اگر در دورة ساسانی زبانهای سغدی و خوارزمی,. . .  پهلوی, سگزی در قسمتهای مختلف ایران رواج داشت, در دوران اسلامی این زبانها به تدریج منسوخ شد و زبان فارسی امروزی برای كتابت و محاوره­ جای زبانهای باستانی را گرفت. به نحوی كه از زبان سغدی جز چند لهجة فرعی به نام یغنوبی و غیره در پامیر و از زبان خوارزمی جز مقداری نوشته و خاطره و نام­های ماهها در كتاب بیرونی, و از زبان پهلوی جز چند لهجة فرعی در غرب ایران و مقداری نوشته چیزی باقی نمانده است. ولی گسترش زبان فارسی به عنوان زبان شعر و ادب در دوران اسلامی واقعاً عجیب بوده . . . »[10]

دكتر ناتل خانلری هم در كتاب «زبان شناسی و زبان فارسی» می­نویسد:

«مردم شیراز در قرن هفتم و هشتم هجری به زبان محلی شیرازی سخن می­گفته­اند. اما سعدی و حافظ آثار گرانبهای خود را به آن لهجه ننوشته­اند. نمونة لهجه شیرازی سعدی بیتی است در گلستان و مصراع­هایی در یكی از قصاید مُلَمّع او. در دیوان حافظ نیز غزل ملمّعی هست كه چند مصراع به لهجة شیرازی است, این سخنوران بی­شبهه در خانه و بازار به همان لهجه گفتگو می­كرده­اند. اما زبان شاعری و نویسندگی ایشان فارسی دری بوده است.»[11].

در حقیقت دكتر پرویز ناتل خانلری زبان پهلوی شیرازی­ها را كه به تدریج در حال از بین رفتن بوده و در گذشته نیز بدان زبان نوشته و می­خواندند و در  زمان سعدی و حافظ, طی صدها سال تحت تأثیر زبان عربی و دری هم بوده «لهجة شیرازی» می­نامد !

دكتر عبدالحسین زرین كوب در مورد از بین رفتن زبان پهلوی پارسیان می­نویسد:

«به هر حال از وقتی حكومت ایران به دست تازیان افتاد زبان ایران نیز زبون تازیان گشت. دیگر نه در دستگاه فرمانروایان به كار می­آمد و نه در كار دین سودی داشت. در نشر و ترویج آن نیز اهتمامی نمی­رفت و ناچار هر روز از قدر و اهمیت آن می­كاست.» زبان پهلوی  اندك اندك منحصر به موبدان و بهدینان گشت. كتابهایی نیز اگر نوشته می­شد به همین زبان بود, اما از بس خط آن دشوار بود اندك اندك نوشتن آن منسوخ  گشت. . . .

از این روی بود كه وقتی زبان تازی آواز بر آورد زبانهای ایران یك چند دم در كشیدند. . . »[12] 

دكتر رحمت مصطفوی در كتاب «دربارة زبان فارسی» می­نویسد:

«ولی یك واقعه خیلی مهم را در این میانه فراموش نكنیم, و آن اینكه در این ماجرا, و در این میدانهای جنگ و در این دارالحكومه ­های عربی, زبان پهلوی مُرد. . . زبانها به دنیا می­آیند, زاد و ولد می­كنند و می­میرند. همین چگونگی مرگ زبان پهلوی و تولد زبان فارسی نمونة دیگر از تحولات زبان است.»[13]

ابن ندیم در كتاب «الفهرست» خود با اتكا به عبداله بن مقفع, دری را زبان درباریان و زبان اهل خراسان و مشرق و اهل بلخ. . . . دانسته است.[14]

ابو عبداله محمدبن احمد خوارزمی كه در سدة چهارم هجری می­زیست در كتاب «مفاتیح العلوم» زبان دری را زبان خاص دربار شمرده كه «غالب لغات آن از میان زبانهای مردم خاور و لغات زبان مردم بلخ بوده است.»[15]

پروفسور غلامحسین بیگدلی در مقدمة كتاب «صحاح العجم» مربوط به هندوشاه­ بن ­سنجر صاحبی نخجوانی كه فرهنگ «فارسی - تركی» است و در قرن ۱۳ میلادی (۷ هـ . ق) در تبریز تألیف شده است می­نویسد:

«هندوشاه زبانهای فارسی, تركی, عربی و پهلوی (فارسی میانه) را خوب می­دانسته و آثار متعددی در این زبانها تصنیف كرده است. متأسفانه تاكنون پاره­ای از میراث ادبی وی ناشناخته مانده, از آن جمله فرهنگ گرانبهای «صحاح العجم» یا «تحفه العشاق» را می­توان نام برد.»[16]

پروفسور بیگدلی از آشنایی مؤلف فرهنگ «صحاح العجم» به زبانهای یاد شده سخن به میان می­آورد و از زبان پهلوی, در كنار زبان عربی, تركی و فارسی (دری) نام می­برد, كه دلیل بر این است زبان پهلوی زبانی بوده مستقل, مثل زبانهای تركی, عربی و فارسی دری, و مؤلف صحاح العجم هم با این زبان آشنا بوده و به این زبان هم اثر آفریده است!

اگر زبان پهلوی, مادر زبان فارسی دری به حساب می­آمد دیگر نیازی نبود از زبان پهلوی, همطراز و برابر با زبان فارسی و موازی با آن نامی برده شود و نام این دو زبان در كنار هم بیاید !

مرحوم سعید نفیسی هم در مورد خاستگاه زبان فارسی دری می­گوید: «نظم و نثر زبان دری را باید زاده ماورالنهر و دربار سامانیان دانست».[17]

نوراله غیاث نویسندة تاجیكستانی, در مورد حاكمیت زبان دری و غلبه آن بر زبانهای دیگر چون پهلوی, سغدی, و خوارزمی و غیره می­گوید:

«. . . . اما در آخر قرن هشت [میلادی] و علی­الخصوص در قرن یازده وضعیت تغییر می­یابد. پیروزی اسلام در این قسمت ایران زمین بعد كشمكشهای قریب نیم عصره, توسعه دائره استفاده زبان دری تاجیكی و غلبه آن بر زبان پارسی میانه با گوئشهای سغدی, پهلوی, خوارزمی و باختری آن, پیدایش خط عربی اساس تاجیكی و از همه مهم- دفاع و پشتیبانی سامانیان از زبان تاجیكی و فراهم ساختن زمینه مناسبی از جانب ایشان برای پیشرفت ادبیات و علم و فرهنگ نو, تدریجاً باز به تغییر محیط زبانی و مقام [موقعیت] زبانها در جمعیت آورد.»[18]

میر هدایت حصاری نویسنده و محقق آذربایجانی دربارة چگونگی حضور زبان فارسی دری در ایران می­نویسد:

«زبان فارسی كه امروز در ایران, متداول و حتی  به عنوان زبان رسمی در سرتا سر كشور كاربرد دارد, به شهادتِ تاریخ هیچگونه شباهت و یا رابطه­ای با فارسی (باصطلاح) باستانی ندارد. زبان پارسی باستان نه به معنی فارسی, بلكه به معنی زبان ساكنان منطقه (پارسوا) باستانی است و ربطی به زبان فارسی متداول امروزی ندارد. زبان فارسی كنونی, اصولاً زبان فارسی زبانان امروزی ایران نبوده, بلكه زبانی بوده بنام«دری» (یا فارسی دری) كه در ایالت تخارستان افغانستان و اطراف شهر «بغلان» و بخشی از سرزمین امروزی تاجیكستان, در سرزمینی كه امپراتوری «كوشانیان» را تشكیل می­داد متداول بوده و از آنجا (بطوریكه خواهیم گفت) به مرور زمان و طی قرون و اعصار به ایران آمده و به عنوان زبان ادبی و بنام فارسی دری در سرتاسر ایران گسترش یافته و حتی امروزه نیز از حیطة زبان ادبی بودن فراتر نرفته و به صورت زبان نوشتاری (كتابی) و زبان رسمی و ادبی كشور باقی مانده است. در سال ۱۹۵۱ میلادی در نزدیكی بغلان (افغانستان) در نقطه­ای موسوم به «سرخ كتل» در ۱۵ كیلومتری شهر «پل خمری» در اثنای راهسازی, خرابه­های یك معبد قدیمی پیدا شد و در آنجا چند سنگ نوشته با الفبای یونانی و به زبان محلی یعنی زبان دری (فارسی دری) و تعدادی مجسمه و مسكوكات با همان خط و زبان بدست آمد. این معبد ظاهراً آتشكده­ای بوده كه در سال ۲۴۰ میلادی در اثر آتش سوزی تخریب شده و از بین رفته . . . پیدا شدن این سنگ نوشته به زبان دری, نشانگر این است كه این زبان, زبان تقریباً رسمی كشور بوده و زبانی بوده كه پیشینة طولانی داشته بطوری كه در آن عصر از آن درجه از استقلال ادبی و نوشتاری برخوردار بوده كه به آن زبان شعر سروده شده و كتیبه نوشته شده است. این, نشان می­دهد كه در حدود ۱۹۰۰ سال پیش (حتی پیشتر از آن) این زبان (فارسی دری) زبان مردم آن محل بوده و ابوریحان بیرونی, البشاری و مقدسی, از آن, به عنوان زبان ولایت تخاری یاد كرده­اند. در همان زمان, زبان و خط رسمی ساسانیان در ایران «پهلوی» بوده و این بدان معناست كه این دو زبان همزمان با هم و با استعداد یكسان در دو محل جریان داشته, بدینسان فرضیه برخی از مورخین مانند رضازاده شفق, سیدحسن تقی­زاده و اقبال آشتیانی و جز اینها, دایر بر اینكه فارسی دری شكل تحول یافته زبان پهلوی است, ادعای باطلی است[19]».

دكتر تقی وحیدیان كامیاره نیز دربارة خاستگاه فارسی دری می­گوید:

«مسئله خاستگاه فارسی دری یعنی فارسی نو, معمایی است ناگشوده. . . , به نظر من, فارسی دری برخلاف نظر ایرانشناسان ادامة پهلوی ساسانی نمی­تواند باشد؛ تنها دلیل ایرانشناسان در مورد ادامة پهلوی ساسانی شباهتهای فارسی دری به پهلوی ساسانی است, این استدلال نمی­تواند درست باشد؛ باید غرض آنها از پهلوی ساسانی روشن باشد كه زبان چه دوره­ای است. . .

وجود واج­های «ژ», (z)و «غ» (y) در فارسی دری حاكی از این است كه این زبان نمی­تواند دنباله پهلوی ساسانی باشد.

 دلیل دیگری كه بسیار مهم است و به تنهایی نظریه ادامه زبان پهلوی بودن زبان دری را رد می­كند, این است كه بنا به گفته مقدسی در احسن التقاسم تمام لهجه­ های خراسان و مشرق [افغانستان و تاجیكستان امروزی] مفهوم است و بهترین زبان بلخی است و زبان اهالی دو مرو . . .  زبان مردم خراسان از دیرباز دری . . .  بوده و اشعاری كه در آغاز حكومت اسلامی از مردم این ناحیه نقل می­كنند مؤید این مطلب است. «گو ور خمیر آید- خاتون دروغ گنده». . .  اینها و نمونه ­های دیگر همه حاكی از آن است كه زبان مردم خراسان و مشرق, از دیر باز زبان دری بوده و این زبان فارسی دری, ربطی به پهلوی ساسانی یعنی زبان مردم فارس ندارد. برای اثبات این نظر به اشعاری كه سعدی, داعی شیرازی و حافظ به لهجة شیرازی سروده­اند توجه كنیم:

«پر هفطاثله جونی می­كند          عشغ معری ثخی بونی چش روشت»

در معنی این شعر سعدی میان محققان دو نظر وجود دارد. پیر هفتاد ساله جوانی می­كند- چنانكه عشق قرآن آموز كور را به چشم بینا می­بینی. . . بیتی هم از داعی شیرازی كه همزمان سعدی است چنین است:

«اشرزی وم ثخه بنوان نیاز         كم شكر از مصر رساند اشیراز»

یعنی, ای شیرازی به من سخن بنما- كه بوسیله من رسانده شود شكر از مصر به شیراز.

و بیتی از حافظ:

«به پی ما جان غرامت بسپریمن                      عزت یك وی روشتی از امادی»

یعنی: غرامت خواهیم گرفت- بی روشی از ما دیدی.

این اشعار نشان می­دهد كه لهجة شیرازی با وجود اینكه چند قرن تحت تأثیر زبان فارسی دری, زبان رودكی, فردوسی و . . . بوده حتی در قرن هفتم و هشتم هنوز به قدری با فارسی دری متفاوت است كه نه تنها برای دیگران بلكه برای خود شیرازیان هم نامفهوم است. اگر زبان دری ادامة پهلوی ساسانی یعنی منطقة فارس می­بود, می­بایست بر عكس باشد یعنی لهجة شیرازی و دیگر لهجه ­های فارس, به فارسی دری باشد و لهجه ­های خراسان با آن متفاوت.

از سوی دیگر, اگر فارسی دری ادامة پهلوی ساسانی باشد یعنی پهلوی ساسانی منتهی به فارسی دری شده است. چگونه است آثاری كه در اواخر دورة ساسانی و تا قرن ۴ و ۵ دورة اسلامی نوشته شده همه به زبان پهلوی است و با زبان دری متفاوت است. . . حتی به گفته بعضی, زبان پهلوی تا قرن هفتم هم هنوز كاملاً از بین نرفته بوده است. پس زبان دری ادامة پهلوی ساسانی نیست.».

[20]


 بو مقاله ایله ارتباط دا  آلتداكی لینكلره ده باخا بیلرسیز . 



 http://yurddash.arzublog.com/post-37387.html

http://yurddash.arzublog.com/post-33798.html

http://yurddash.arzublog.com/post-32026.html

 



[1] -  زبان فارسی در آذربایجان, گردآوری ایرج افشار, ص ۳۸۶- بدیع­الزمان فروزانفر «سخن و سخنوران» ص ۴۹۵.

[2] - زبان فارسی در آذربایجان. . . ص ۳۸۵-  دكتر مهدی حمیدی, بحثی دربارة سعدی, كنگره جهانی سعدی و حافظ شماره ۴۷, ص ۷۰ و ۷۱.

[3] - مراجعه شود به كتاب «زبان پهلوی- ادبیات و دستور» ژاله آموزگار- احمد تفضلّی, صص ۲۳-۳۲ , انتشارات معین چاپ سوم, ۱۳۸۰, تهران.

[4] - تمدن باستانی و فرهنگ زمان سامانیان , مجموعه مقالات, وزارت فرهنگ جمهوری تاجیكستان [شهر] دوشنبه, انتشارات مزدیسنا- ص ۱۴۸- سال ۱۹۹۹ میلادی.

[5] - گزیده تاریخ بلعمی, به انتخاب و شرح دكتر رضا انزابی نژاد, ص ۱۳, مؤسسه انتشارات امیر كبیر تهران- ۱۳۷۳.

[6] - همان كتاب صص ۲۱-۲۲.

[7] - «فرهنگ», مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی (پژوهشگاه) كتاب سیزدهم زمستان ۱۳۷۱ صص ۲۰۷-۲۰۸ . (متن پهلوی بالا و تلفظ به لاتین و ترجمة آن به فارسی, از كتاب یاد شده گرفته شده است, تنها تلفظ متن پهلوی به فارسی از طرف مؤلف به آن افزوده شده است.)

[8] - راحه الصدور  . . . محمد راوندی, تصحیح محمد اقبال صص ۴۶- ۴۵, چاپ  دوم ۱۳۶۳.                            لازم به توضیح است كه محمد اقبال مصحح كتاب راوندی در توضیح ابیات پهلوی فوق نوشته است «معنی این فهلویه هیچ معلوم نشد, چنانكه در متن اصلی است به عینه همانطور اینجا نقل كرده می­شود.»

[9] - همان كتاب , همان صفحه.

[10] - «دربارة زبان آذربایجان» ناصح ناطق, ص ۶ سال ۱۳۵۸.

[11] - «زبان شناسی و زبان فارسی» دكتر پرویز ناتل خانلری, ص ۱۴۶.

[12] - دو قرن سكوت, دكتر عبدالحسین زرین كوب, ص ۱۱۲ , چاپ دوم سال ۱۳۳۶.

[13] - درباره زبان فارسی, دكتر رحمت مصطفوی ص ۱۳, مؤسسه عطایی,۲۵۳۵ شاهنشاهی (۱۳۵۵ هجری شمسی).

[14] - مجلة ایران مهر, شماره ۶, دی ماه ۱۳۸۲ ص ۳۳. (خراسان قدیم سرزمینهای داخل افغانستان و خراسان ایران را شامل می­شد)

[15]- آذربایجان و اران . . . عنایت­اله رضا ص ۱۷۰ / خوارزمی, ابوعبداله محمدبن یوسف كاتب, مفاتیح العلوم, ترجمه حسین خدیو جم, انتشارات بنیاد فرهنگ ایران ص ۱۱۲.

[16] - «صحاح العجم» هندو شاه بن سنجر نخجوانی, باهتمام غلامحسین بیگدلی- مركز نشر دانشگاهی ص ۵, ۱۳۶۱.

[17] - محیط زندگی و احوال و اشعار رودكی, سعید نفیسی, انتشارات امیر كبیر, ص ۲۴۶, تهران چاپ سوم ۱۳۲۶.

[18] - تمدن باستان و فرهنگ زمان سامانیان, وزارت فرهنگ جمهوری تاجیكستان, ۱۹۹۹ ص ۱۸۹.

[19] - روزنامه «نوید آذربایجان» سه­شنبه ۸۲/۱۲/۲۶ سال ششم شماره ۳۳۹- ۳۳۷ ص ۶ (ویژه­نامه).

[20] - روزنامه همشهری, یكشنبه, ۱۶ آبان ۱۳۷۸ شماره ۱۹۷۲ مصاحبه با دكتر تقی وحیدیان كامیاره تحت عنوان: «زبان دری ادامه پهلوی ساسانی نیست.»