زبان و فرهنگ در دورة امپراتوری ترکان در ایران (16)
حسن راشدی
" بخشی از کتاب : " ترکان و بررسی تاریخ ، زبان و هویت آنها در ایران "
امپراتوران ترک گرچه از زبان عربی, که از زمان حاکمیت اعراب زبان رسمی دولت و زبان دین و دیگر علوم شده بود, و زبان دری که زبان شعر و شاعری دربار بود استفاده میکردند؛ ولی از بکارگیری زبان ترکی خود نیز عافل نبودند, سلاطین, امرا, نجبا و دیگر مقامات بلند پایه کشوری و لشکری همه به ترکی صحبت میکردند و درجات و رتبههای ارتش به این زبان بود. دانشمندان و شعرای ترک زبان, علاوه بر زبان عربی و گاهی- دری, به ترکی نیز کتاب مینوشتند و به این زبان شعر میگفتند که زبان عامة مردم بود. در حقیقت آنچه که امروزه از آن به عنوان دموکراسی و پلورالیسم فرهنگی یاد میشود در آن زمان در مورد زبانها و فرهنگهای رایج, بخصوص در مورد سه زبان ترکی, عربی و فارسی دری حاکم بود.
آثار باقیمانده به نظم و نثر ترکی از این دورانها نیز قابل توجه و گرانقیمت است. ولی اولین اثر بجا مانده به خط و زبان ترکی باستان را باید از زمان سومریان آغاز کرد.
اگر زبان سومریان را زبان پروتو تورک (پیش ترکی) بنامیم, اولین خط غیر تصویری بشر به دست سومریان که آنها را اجداد قدیمی ترکان باید به حساب آورد ابداع شده است.
کتیبههای بدست آمده در اطراف رود یئنی سئی و اورخون, که اولی در حدود سالهای ۵۵۰ و دومی بین سالهای ۷۳۵- ۷۳۲ میلادی و به ترکی نوشته شده نشان میدهد که این خط نیز ساخته و پرداخته و اختراع خود ترکان بوده و اقتباس از هیچ خطی نبوده است و در این نظریه اکثر دانشمندان باستانشناس و زبانشناس متفق القولند.[1]
خط این کتیبهها به «اورخون» مشهور است و در مورد امپراتوری«گؤک ترکها» (ترکان
آسمانی) اطلاعات زیادی داده شده است.
ترجمة فارسی کتیبة «کول تیگین» با پاراگرافهای مجزا چنین است:
۱) من, بیلگه خاقان, مانند خدای آسمان در این زمان [بر حاکمیت] نشستم سخن مرا کاملاً بشنو, بخصوص برادر زاده و پسرم, تمام خویشان و ملتم, بیگهای شادپیت جنوب, بیگهای بویوروک تارقات شمال و سی تاتار. . .
۲) بیگهای نه اوغوز, ملّت ! این سخن مرا خوب بشنو و بدرستی گوش فرا دار. تمام ملتها از مطلع آفتاب در شرق, تا زمان ظهر در جنوب, غروب آفتاب در غرب و تا نیمه شب در شمال همه تابع من هستند.
۳) من همه را به نظم در آوردم, اینک حال [مردم این مناطق] بد نیست. تا هنگامیکه خاقان ترک در گسترة «اوتوکن» محکم و استوار بماند ملت مرا غم و ناراحتی نخواهد بود. در شرق تا دشت «شانتونگ» لشکر کشیدم و چیزی نماند تا به دریا برسم, در جنوب تا "دوققوز ارسین" لشکر کشیدم اندکی ماند تا به «تبت» برسم. در غرب هم از رود «اینجی» (سیحون).
۴) گذشتم و به «دمیر قاپو»[2] [دربند] لشکر کشیدم. در شمال تا سرزمین «ییر باییرکو»لشکر کشیدم. به همه این سرزمینها رفتم [ولی] هیچ جا بهتر از گسترة «اوتوکن» نبود. مکان اصلی ملّت [ما] گسترة اوتوکن است. در این مکان ساکن شدم و با ملت چین
۵) صلح کردم طلا, نقره, ابریشم و پارچة ابریشمی را [ملت چین] بدون زحمت و ناراحتی میدهد. سخن چینیها شیرین و پارچة ابریشمیشان نرم و لطیف است. با سخن شیرین و پارچههای ابریشمی نرم و لطیف دیگران را گول میزند و به خود نزدیک میسازد. بعد از آنکه نزدیک شد به بد اندیشی میپردازد و بر او چیره میگردد.[3]
در حفریاتی که در سال ۱۹۷۰ در منطقة «ایسیک گؤل» در قزاقستان صورت گرفت, از داخل قبر شاهزادهای طَبَق نقرهای پیدا شد که بر روی آن دو سطر و به خط اورخون و با متن ترکی: «پسرخان در ۲۳ سالگی در گذشت, سر مردم ایسیک به سلامت باد» نوشته شده بود. باستانشناسان شوروی با استفاده از اشعة لیزر از طریق رادیو کربینک, زمان این نوشته را ۵۰۰ سال قبل از میلاد دانستند.[4]
از نظر زمانی, بین نوشته دو سطریی که در قبر شاهزاده ای در منطقة «ایسیک گؤل» قزاقستان پیدا شده با متن کتیبههای یئنی سئی و اورخون که در قرن ششم و هشتم میلادی نوشته شده است حدود هزار سال فاصله میباشد, خط و زبان هر دو نوشته هم مثل هم است؛ بنابراین, نوشته شدن کتیبههای زیادی به خط اورخون و زبان ترکی در طول این هزار سال بسیار محتمل میباشد که هنوز از دل خاک بیرون نیامده است !
ترکان بعد از خط اختراعی خود یعنی اورخون, با خط اویغوری به کتابت پرداختند و پس از قبول اسلام آثار خود را مثل فارسها و دیگر مسلمانان با الفبای بر گرفته از عربی نوشتند.
قدیمیترین و مهمترین اثر نوشته شده به زبان ترکی, بعد از مسلمان شدن ترکان و با قید تاریخ تألیف, «دیوان لغاتالترک» اثر دانشمند ترک, محمود کاشغری در سال ۱۰۷۲ میلادی (۴۵۱ هـ ق) میباشد که این اثر نخستین دایره المعارف جهان به شمار میرود.[5]
در این اثر گرانقیمت, که نزدیک به هزار سال پیش نوشته شده است, اطلاعات و معلومات مبسوطی از زبان و لهجههای ترکی, لغات, دستور زبان, عادات و رسوم ترکان, ضربالمثلها, داستان, مرثیه, کلمات قصار, و در حدود ۳۰۰ قطعه دو بیتی و پندنامه و غیره به همراه نقشه رنگی مناطق زندگی ترک زبانان جهان ارائه شده است.
محمودکاشغری در سبب و انگیزه تألیف دیوان لغاتالترک گوید:
«از امام ثقهای از مردم بخارا و نیز یکی از امامان اهل نیشابور شنیدم, و هر دو سلسله سند از رسول خدا (ص) روایت کردند که چون آن حضرت نشانههای رستاخیز و فتنههای آخرالزمان و خروج ترکانِ غز را بیان میفرمود چنین گفت:
«زبان ترکان را بیاموزید زیرا آنان را فرمانروایی دراز و طوال خواهد بود». اگر این حدیث درست باشد. بر عهدة آن دو راوی, پس آموختن زبان ترکی از واجبات خواهد بود, و اگر درست نباشد خِرد اقتضا کند که آن را فرا گیرند و من در همه سرزمینهای ترکان و بیابانهایشان رفتم و لغات و قوافیشان را (اشعارشان را), از ترکی و ترکمانی و غزی و چگلی و یغمایی و قرقزی اقتباس کردم, در حالیکه گشادهترین زبان و شیوا بیانترین و دلآگاهترین و اصیلترین نژاد و نیزهگذارترین آنان بودم, تا اینکه لغات هر طایفهای از آنان با بهترین ترکیبی پیش من گرد آمد و با رساترین وجهی و آراستهترین نظمی پیوند یافت و با یاری و مددخواهی از خدای تعالی این کتاب را تألیف کردم و «دیوان لغاتالترک» نام نهادم تا یادگاری جاویدان و اندوخته همیشگی باشد. . . ».[6]
همچنین کاشغری ذیل کلمه «ترک» گفته است:
«به روایت شیخ امام زاهد حسین بن خلف کاشغری با چند واسطه از رسول خدا (ص) مروی است که فرمود خدای عزوجل میفرماید: مرا لشکری است که ایشان را ترک نام داده و مسکنشان را در مشرق زمین قرار دادهام و چون بر قومی خشم گیرم آنان را بر آن قوم مسلط و چیره میگردانم. و این فضیلتی است ایشان را بر جملة آفریدگان که نامگذاری ایشان را خود (خدای عزوجل) مباشرت و ولایت کرده است و ایشان را در بلندترین جایگاه و پاکیزهترین هوا از کره زمین سکونت داده و آنان را از لشکریان خود نامیده است اضافة آنچه از خودِ ترکان از زیبایی و خوشرویی و نمکینی و مراعات حرمت پیران و دلیری و فخر و دیگر چیزها هست, که همه استحقاقِ ستایش و مدح دارند.».[7]
جالب است روایتی را که محمود کاشغری در مورد ترکان در اوایل سالهای حاکمیت ترکان سلجوقی آورده است محمدبن سلیمان الرواندی مؤلف کتاب تاریخی «راحهالصدور و آیهالسرور»در سال ۵۹۹ هـ. ق یعنی حدود ۱۵۰ سال بعد از محمود کاشغری از زبان امام دیگری بدین شکل نقل کرده است:
«. . . محمدبن علی بن احمد الراوندی رضی الله عنه و ارضاهُ و جَعَل الجنه منقلبه و مثواهُ» روایت کرد. از امام کبیر اقضی القضاه ظهیرالدین (استرابادی رحمهالله که او گفت به اسنادی درست از ایمة دین ثقهٌّ عَنْ ثقه سماع دارم که چون امام اعظم ابو حنیفه کوفی رضی الله عنه بحجّه الوداع بود حلقه در کعبه بگرفت و گفت خداوندا اگر اجتهاد درست است و مذهب من حق است نصرتش کن که از برای تو خدا تقریر شرع مصطفی کردم, هاتفی از خانه کعبه آواز داد و گفت حَقّا قُلْت لا زالَ مَذْهَبکَ مادام السّیفُ فی یَدِ الاتراک, حق گفتی و رایت مذهب تو افراشته و صفة اعتقاد تو نگاشته خواهد بود مادام که شمشیر در دست ترکان... باشد, و بحمدالله تعالی پشت اسلام قوی است... و در عرب و عجم و روم و روس شمشیر در دست ترکان است و سهم شمشیر ایشان در دلها راسخ.».[8]
در کتاب «دیوانلغاتالترک» نام و محل بیست و دو قوم ترک که همه از یک تبار و ریشهاند تشریح شده است. در کنار این اثر جهانی, آثار زیادی به زبان ترکی نوشته شده است مثل: «قوتاد قوبیلیک» (علم اقتدار و سعادت) سال ۱۰۶۹ م (۴۴۸ هـ ق) که از طرف یوسف حاجب خاص برشته نظم در آمده و نگارندة این اثر ارزنده, لقب حاجب خاص که یکی از بالاترین عناوین آن زمان بود دریافت داشته است. اثر ارزشمند «کتاب ددهقورقود» مشتمل بر ۱۲ بوی (داستان). (احتمالاً قرن ۵ هـ ق, ۱۱ میلادی), «عتبـه الحقایق» در قرن ۱۲ میلادی (۶ هـ ق) بوسیله ادیب احمد یوکنکی, «دیوان حکمت» به وسیلة احمد یسوی مشهور به پیر ترکستان در قرن ۱۲ میلادی (۶ هـ ق), «قصص الانبیاء» در ۶۸۹ هـ. ق توسط ناصر رابغوزی که در مناقب پیغمبران نوشته شده, «اوغوزخان داستانی» که به نثر و نظم است و یکی از آثار مکتوب و همچنین داستانهای قدیمی ترکان در قرن ۱۳ میلادی است, فرهنگ لغات «صحاح العجم هندوشاه نخجوانی» (۷ هـ ق , ۱۳میلادی), «نهج الفرادیس», «معین المرید» (۶۹۲ هـ ق, ۱۳۱۳ میلادی), «محبت نامه خوارزمی» (۷۳۱ هـ ق, ۱۳۵۲میلادی), «مقدمـه الادب زمخشری» (۶ هـ ق, ۱۲ میلادی), «رونق الاسلام» (۸۴۴ هـ ق, ۱۴۴۵ میلادی), «الادراک للسان الاتراک» (۱۳- ۱۳۱۲میلادی), «قواعد لسان الترک», «کتاب بیلیک» و «دیوان علیشیر نوایی» (قرن ۱۵ میلادی), از آثار ارزشمند زبان ترکی است. نوایی که به حق او را باید سرآمد شعرای زمان خود نامید در کتاب «مجالس النفاس» خود از ۳۰۰ شاعر ترک نام میبرد. وی کتاب «محاکمـه الغتین» را در آخر عمر در مقایسه فارسی و ترکی نوشت و در آن برای اثبات برتری زبان ترکی نسبت به فارسی شواهد زیادی از غنای افعال و کلمات متشابه ترکی آورده است؛[9] و دهها اثر ارزشمند دیگر چون دیوان فضولی, ختایی و دیگران که در این مقال نمیگنجد.
«صحاح العجم هندوشاه نخجوانی» که در قرن ۱۳ میلادی (۷ هـ ق) و به ترکی آذربایجانی نوشته شده است, نمونة نثر ترکی آذربایجانی را از آن دوران بدست میدهد. در همان سالها (قرن هفت هـ- ق)شاعرانی چون حسن اوغلو و نصیر باکویی پا به میدان شعر ترکی آذربایجانی نهادند.
در قرن ۱۴ میلادی (۸ هـ ق) شعرای بزرگ آذربایجان چون نسیمی, قاضی, برهانالدین و ضریر در انواع مختلف نظم به ترکی آذربایجانی طبع آزمایی کرده و دیوانها بسته و آثار ارزشمندی به وجود آوردند.
در قرن ۱۵ میلادی (۹ هـ ق) آثاری از حقیقی, خلیلی, حبیبی به ترکی آذربایجانی آفریده شد و در قرن ۱۶ میلادی (۱۰ هـ ق) آثار با ارزش شاه اسماعیل صفوی با نام «ختایی» و دیوان ذی قیمت «ملا محمد فضولی» به ذخائر شعر و ادب ترکی آذربایجانی افزوده شدند. در این دوران در اراضی وسیع ترکان چون آناتولی و آسیای میانه, دهها اثر ارزشمند به زبان ترکی به تألیف در آمد و از آن زمان به بعد و تاکنون این زبان به پویایی خود ادامه میدهد که در دنیای مترقی امروز به یکی از مهمترین زبانهای دنیا تبدیل شده است.
بعد از ترکی قدیم که زبان کتابت کتیبههای گؤک تورک در قرن ششم تا هشتم میلادی بود, و پس از ترکی اویغور, در زبان نوشتاری ترکی دو نوع کتابت پدیدار شد:
ترکی شمالی- شرقی و ترکی غربی یا اوغوز.
بهترین نمونه ترکی اوغوز که زبان ترکان سلجوقی نیز هست اثر ارزشمند و جهانی کتاب «دده قورقود» میباشد. زبان کتاب دده قورقود زبان حدود هزار سال پیش مردم آذربایجان و ترکیه امروزی است.
بنا به عقیده دانشمندان این اثر در قرن پنجم هجری نوشته شده است؛ بعضیها نیز آنرا اثر ۱۲۰۰ ساله میدانند که داستانهای آن به مراتب قدیمتر از زمان نوشته شدن کتاب و قبل از مسلمان شدن ترکان است.[10]
زبان کتاب دده قورقود حداقل ۲۰۰-۳۰۰ سال با زبان کتاب «صحاح العجم هندوشاه نخجوانی» که در قرن ۱۳ میلادی (۷ هـ ق) و به نثر آن زمان و به ترکی آذربایجانی نوشته شده, و با زبان اولین شعری که به ترکی آذربایجانی توسط «حسن اوغلو» و در همان قرن (اوایل قرن ۷ هجری) و حداقل ۸۰۰ سال پیش سروده شده و بدست ما رسیده است فاصله دارد. چه بسا آثاری نیز به نظم و نثر بین سالهایی که کتاب دده قورقود نوشته شده و شعری که از حسناوغلو بما به یادگار مانده است نوشته شده باشد ولی هنوز کشف نشده است, چرا که زبان غزل حسن اوغلو سلیس و شیوا و تکامل یافته است و نمیتواند اولین نمونه و تجربههای شعری به ترکی آذربایجان باشد.
در تذکره الشعرا دولتشاه سمرقندی شرح حال حسن اوغلو آمده است.
حسن اوغلو دیوان شعر به ترکی و فارسی داشته است, ولی دو غزل ترکی از او باقی مانده و به دست ما رسیده است:
آپاردی کونلومو بیر خوش قمر یوز جانفرا دلبر
نه دلبر دلبر شاهد, نه شاهد شاهد سرور
من اؤلسم سن بت شنگول صراحی ائیلهمه غلغل
نه غلغل غلغل باده, نه باده بادة احمر
باشیمدان گئتمهدی هرگز سنینلن ایچدیگیم باده
نه باده بادة مستی, نه مستی مستی ساغر
شها شیرین سؤزون قیلور میصیرده بیر زمان کاسد
نه کاسد, کاسد قیمت, نه قیمت قیمت شکر
توتوشمایینجا در آتش بیلورمز خصلت عنبر
نه عنبر عنبر سوزش, نه سوزش سوزش مجمر
ازلده جانیم ایچینده یازیلدی صورت معنی
نه معنی معنی صورت, نه صورت صورت دفتر
حسن اوغلو سنه گرچه دعاچی دیر ولی صادق
نه صادق صادق بنده, نه بنده بنده چاکر
نمونهای هم از نثر معمول کتاب «صحاح العجم هندوشاه نخجوانی» مربوط به (قرن ۷ هـ . ق ) که در مورد دستور زبان فارسی جهت آموزش این زبان به ترکان نوشته شده است:
قاعده: بیلگیل کیم (کی) مصادر پارسینین علامتی اولدور (اودور کی), آخرینده «نون» اولا ساکن اولدوغی حالده, مثال «دانستن». قاچان (هاچان) اوْل (او) نونی گؤتورسن و اوْل نونون ما قبلینی ساکن قیلسان ماضی غایب اولور, مثال «دانست» قاچان اوْل ماضینین آخرینه «نون» و دخی «دال» زیاده ائتسن ساکن اولدوقلری حالده جمع غایب اولور مثال «دانستند». قاچان اوْل ماضی مفردین آخرینی مکسور قیلسان و دخی آخرینه «یا» زیاده ائتسن ساکن اولدوغی حالده مخاطب ماضی اولور مثال «دانستی». قاچان اوْل ماضی مخاطبین آخرینه «دال» زیاده ائتسن یا خود «تا» زیاده [ائتسن] ساکن اولدوقلری حالده جمع مخاطب اولور مثال «دانستیت» (دانستید), «شناختید».[11]
ترجمه: (بدان که علامت مصدرهای فارسی چنین است: وقتی آخر [فعل] ساکن است «نون» به آن اضافه میشود. مثل «دانستن». هر وقت آن «نون» برداشته شود و ما قبل آن ساکن شود «ماضی غایب» میشود, مثل «دانست». هر وقت به آخر آن ماضی غایب «نون» و بعد «دال» اضافه کنی جمع غایب میشود مثل «دانستند», هر وقت آخر آن ماضی مفرد را مکسور کنی و به آخرش «یا» اضافه کنی «مخاطب ماضی» میشود, مثل «دانستی». هر وقت به آخر آن ماضی مخاطب «دال» اضافه کنی یا «یا» بیفزایی جمع مخاطب میشود, مثل «دانستیت» یا «دانستید», «شناختید»).[12]
اولین شعری که حسن اوغلو در اوایل قرن ۱۳ میلادی (۷ هجری) و به زبان ترکی آذربایجانی سروده است قدیمتر از اولین شعر فارسی دری است که توسط سعدی شیرازی در شیراز و به قولی در مناطق سکونت اصلی پارسیان سروده شده است !
دومین اثر منظومی هم که به ترکی آذربایجانی و در اواخر قرن ۱۳ میلادی و اوائل قرن ۱۴ میلادی (اواخر قرن ۷ و اوایل ۸ هـ ق) توسط نصیر باکویی و در باکو سروده شده است قدیمتر از اشعار حافظ شیرازی, دومین شاعر مشهور منطقه فارس است. حال آنکه کتاب «دده قورقود» که به نثر و به زبان ترکی آذربایجانی و در آذربایجان نوشته شده است به مراتب قدیمیتر و جلوتر از دو اثر یاد شده فارسی دری است.
به زبان دیگر باید گفت, قبل از قرن هفتم هجری و پیش از سعدی شیرازی هیچگونه اثری توسط هیچ کسی در مناطق استان فارس و به فارسی دری نوشته نشده است و هر آنچه که به این زبان است مربوط به بعد از این زمان است, در حالی که اولین اثر نوشته شده به ترکی آذربایجانی یعنی اثر جهانی کتاب «دده قورقود» حداقل ۲۰۰ سال جلوتر از اولین اثر نوشته شده به فارسی دری در مناطق فارس, در آذربایجان به رشته تحریر در آمده است.
معنی و مفهوم ساده این جملات این است: زمانی که هنوز زبان فارسی دری در مناطق فارس معمول نبود و این زبان در شمال شرقی افغانستان و تاجیکستان کاربرد داشت در آذربایجان به زبان ترکی اثری چون کتاب ددهقورقود آفریده شده بود !
علاوه بر کتاب شناخته شده دده قورقود, نسخة منحصر به فرد فرمان تاریخی حضرت علی (ع) خطاب به مسلمانان در مورد آزادی ادیان و خودداری از بدرفتاری با نصرانیان, که در سال ۴۵۰ هجری قمری در تبریز به ترکی ترجمه شده است نشان از قدمت زبان ترکی در آذربایجان دارد. این اثر به صورت طوماری به طول ۶/۷۵ متر و عرض ۳۵ سانتیمتر بر روی پوست با خط کوفی بسیار زیبا و خوانا نگارش یافته و در ذیل هر سطر کوفی با خط نسخ مایل به ثلث عین متن عربی با رنگ طلایی تکرار شده و در ردیف سوم زیر هر متن عربی ترجمة ترکی آذربایجانی آن داده شده است. این عهد نامه را «هشام ابن عتبه ابن الوقاص» به فرموده حضرت علی (ع) در سال «چهلم هجرت» در دیر حزقیل مشهور به بدیاکفل نوشته است. سند فوق را «ضحاک بن عجلان» در قرن پنجم هجری (۴۵۰ هـ ق) در تبریز رونویسی و به ترکی آذربایجانی ترجمه کرده است. این اثر برفراز یکی از درهای کاخ چهلستون اصفهان قرار داشته و هم اکنون در موزه چهلستون این شهر نگهداری میشود.[13]
استنساخ و ترجمه ترکی این اثر منحصر به فرد در سال ۴۵۰ هـ ق در تبریز, نشان میدهد که زبان ترکی نه تنها از صدها سال جلوتر از رونویس شدن این اثر, زبان عمومی مردم آذربایجان بوده بلکه ترجمه شدن اثر نفیسی چون سند یاد شده به این زبان, نشان میدهد که ارزش و اهمیت زبان ترکی و گستردگی آن در قرن پنجم در آذربایجان در چه حد بوده است !
چرا که وقتی اثری در منطقهای به صورت مکتوب به زبان مردم آن منطقه در میآید نشان میدهد صدها, شاید هم هزارها سال جلوتر, آن زبان, زبان عمومی و شفاهی مردم آن منطقه بوده است!
متنی هم از کتاب «دده قورقود» که به نظر دانشمندان در قرن ۵ هجری قمری یا پیشتر و در محدودة آذربایجان و شرق ترکیه امروزی نوشته شده است, که نمونه زبان ترکی آن زمان ِ آذربایجان و آناتولی (ترکیه) را نشان میدهد:
«اوغوز زمانیندا قانلی قوجا دیرلردی بیر گربز ار واردی. یتیشمیش بیر جلاسون اوغلی واردی آدینا قانتورالی دیرلردی.
قانلی قوجا آیدر:- یارانلار, آتام اؤلدی, من قالدیم, یئرین توتدوم. یارینکی گون من اؤلم, اوغلوم قالا. بوندان یگرگی یوخدور که, گؤزوم گؤرورکن, اوْغول, گل سنی ائوهریم ! – دئدی.
اوغلان آیدر: بابا, چون منی ائوهریم دئییرسن, منه لایق قیز نئجه اولور؟
قانتورالی آیدر: بابا, من یئریمدن دورمادان اول دورموش اولا. من قاراقوچ آتیما مینمهدن او مینمیش اولا, من قانلی کافر ائلینه وارمادان اول وارمیش, منه باش گتیرمیش اولا- دئدی.
قانلی قوجا آیدر: اوغول, سن قیز ایستهمز میشسن, بیر جلاسون بهادر ایستهرمیشسن. اونون آرخاسیندا ییهسن- ایچهسن, خوش کئچهسن.»[14]
ترجمه: (در زمان اوغوز مرد رشیدی بنام «قانلی قوجا» بود. او پسری دلاور به نام «قانتورالی» داشت که وقت ازدواجش بود.
قانلی قوجا گفت: دوستان ! بعد از مرگ پدرم من جای او را گرفتم, فردا نیز من از دنیا خواهم رفت و جای مرا پسرم خواهد گرفت. هیچ آرزویی بهتر از این نیست که پدری با چشمان خود عروسی پسرش را ببیند.
پسر گفت: پدر ! پیشنهاد ازدواج برای من میکنی, آیا دختری لایق برای من سراغ داری؟ [سپس] قانتورالی گفت: دختری که من میخواهم باید کسی باشد که قبل از اینکه من از جا برخیزم او از جایش برخاسته باشد, قبل از اینکه من سوار بر اسب تیزپایم شوم او بر اسبش نشسته باشد. قبل از اینکه من بر کافر خون آشام حمله برم او جلوتر از من حمله را آغاز کند و سر از تن او جدا کند.
قانلی قوجا گفت: پسرم تو دختر نمیخواهی, قهرمانی میخواهی که در زیر سایه قدرت او بخوری و بیاشامی و خوش باشی).
متون کتاب دده قورقود پر از سجایای اخلاقی و انسانی است.
ایستادگی در مقابل دشمن, مردانگی, گذشت و فداکاری, حرمت و احترام به والدین و بزرگان و سالخوردگان, محبت به کودکان, ارزش مساوی فرزند دختر و پسر برای والدین , عشق به همسر, پاکدامنی, تنفر از تزویر و ریاکاری, برابری حقوق مردان و زنان در انتخاب همسر و دیگر معیارهای انسانی در تکتک داستانها موج میزند!
با توجه به ارزش و اعتبار زن که در متون کتاب «دده قورقود» به آن بر میخوریم و مقایسه آن با مقام و منزلت زنها در اثر منظوم شاهنامة فردوسی که در اواخر قرن چهارم و اوایل پنجم هجری و به فارسی سروده شده است, به ارزش و اعتبار معنوی زن در بین ترکان در قرون گذشته میتوان پی برد.
در داستانهای دده قورقود, زن از مقام و منزلت بالایی برخوردار است؛ دختران در انتخاب همسران خود اختیاری برابر با مردان دارند.[15] در میدان نبرد دوش به دوش دلاور مردان اوغوز میجنگند, در شروع مسابقه تیراندازی و غیره حق تقدم با زنان است[16] و در وفاداری به شوهر و فداکاری برای او, حتی جایی بالاتر از گذشت و فداکاری پدر و مادر نسبت به فرزند خود دارند ![17]
در داستان قانتورالی کتاب دده قورقود, پس از غلبه قانتورالی و همسر و همرزم وی «سلجان خاتون» بر لشکریان دشمنی که آنان را تعقیب میکنند, در مسابقة تیراندازی بین قانتورالی و سلجان خاتون که امتحان درجة عشق واقعی زوج جوان نسبت به هم, در این مسابقه به طرز زیبا به نمایش گذاشته میشود, قانتورالی برای شروع مسابقه و برای رها کردن تیر از کمان, به سلجان خاتون سوگلی خود میگوید: «قیزلارین یولی اوّلدیر. اوّل سن آت !. . . »[18] (اوّل تو تیر را از کمان رها کن دختران [خانمها] مقدمترند. . . . ).
این جمله نه از زبان اروپائیان عصر جدید «the leadys first», که هزار سال پیش و شاید هم خیلی پیشتر, از زبان ترکان اوغوز که اجداد امروزی ترکان آذربایجان و آناتولی (ترکیه امروزی) هستند جاری شده است !
در حالی که در بین مترقیترین جوامع آن عصر داشتن فرزند دختر عیب و عار به حساب میآمد و حتی در میان بعضی از قبایل, نوزادان دختر زنده به گور میشدند, ترکان برای داشتن فرزند دختر دست نیایش به سوی خدا بلند میکردند و از آفریدگار خود میخواستند برای آنها فرزند دختر عطا فرماید: «- بگلر, منیم داخی حقّیمه بیر دوعا ائلهیین ! آللاه تعالی مانا دا بیر قیز وئره !- دئدی. قالین اوغوز بگلری ال قالدیردیلار, دوعا ائلهدیلر, آللاه تعالی سانادا بیر قیز وئره !- دئدیلر.»[19] (گفت, بیگها, در حق من دعا کرده و از خداوند متعال برای من هم تقاضای اعطای فرزند دختر کنید. بیگهای «قالین اوغوز» دست دعا به سوی پروردگار بلند کردند و از خدای متعال طلب اعطای فرزند دختر [برای او] کردند.).
ابن بطوطه در سفرنامة خود دربارة احترام ترکان نسبت به زنان مینویسد, . . . چیزی که در این بلاد [در سرزمین ترکان] مایة تعجب فراوان بود, احترامی بود که آنها دربارة زنان خود داشتند.
پروفسور فاروق سومر مورخ مشهور ترکیه نیز در مورد زنان ترک مینویسد:
«... زنان قوم اوغوز [ترکان اوغوز] از مردان فرار نکرده رو نمیگرفتند. این امر در ترکیه در بین عشایر و روستائیان تا زمان ما وجود داشته و حفظ شده است. طوری که محقق فرانسوی و. لانگ لوئیس که در قرن نوزدهم به آناتولی جنوبی سفر کرده است. از این حیث ترکمنها[20] را به عنوان قومی بسیار با فرهنگ در خاور نزدیک توصیف میکند. در بین اوغوزها انحرافاتی از قبیل زنا و غلامبارگی وجود نداشته است. اساساً زنان ترک در جهان اسلام به عنوان زنان عفیف شناخته شدهاند.».[21]
علاوه بر افسانهها, داستانها و فولکلورهای ترکان که بر گرفته از زندگی روزمره آنان است, در تاریخ واقعی ترکان نیز, زنان جایگاه رفیع و والایی دارند.
در بین زنان قهرمان تاریخ ترکان, «تومروس آنا» جایگاه ویژهای دارد. وی که رهبر و ملکة ماساژتها (ترکان سکا و ایشغوز) بود در نبرد با کوروش هخامنشی پادشاه پارسها, پیام نصحیت آمیزی به وی فرستاد: «ای پادشاه, به تو نصیحت میکنم که دست از این کار بر داری, زیرا معلوم نیست که به نتیجه مطلوب دست یابی. به فرمانروایی بر قوم خود خرسند باش و بگذار بر سرزمین خود سلطنت کنم. افسوس که به سخنم گوش فرا نخواهی داد, زیرا آنچه که کمتر به آن میاندیشی صلح و صفاست. . . . ای خونخوار سیری ناپذیر که پسرم را به نیروی افسونبار باده گرفتار کردهای, بر خود مبال, زیرا که این آئین مردان نیست و در میدان نبرد انجام نشده با این همه من بد تو را نمیخواهم. پندم را بپذیر و او را رها کن و بیاینکه زیان بینی از بوم و برما دور شو. اگر چنین نکنی به ایزد خورشید سوگند, که هر اندازه تشنه خون باشی, از خون سیرت خواهم کرد».[22]
«تومیریس مکلة ماساژتها, پس از این دو پیام, تمام جنگاوران خویش را گرد آورد, جنگ خونینی در گرفت, کوروش شکست خورد و با بخش بزرگی از سپاهیانش در دشت نبرد به خاک افتاد. آنگاه تومیریس سر کوروش را برید, آنرا در خمرة پر خونی فرو برد و گفت: آنچه میخواهی بنوش تا سیر شوی.».[23]
در آثار عیلامی هم که تمدن چندین هزارساله در ایران دارند و از بومیان این سرزمین به حساب میآیند و زبانشان با زبان ترکان ایران از یک ریشه است زنان از موقعیت و مقام ممتازی برخوردارند:
«زن در عیلام مقامی عظیم داشت. هیچ مرد خانواده سلطنتی شایسته سلطنت شمرده نمیشد مگر از اعقاب ملکه نخستین, خواهر شاه بنیانگذار سلسله بوده باشد. در واقع این زنان خاندان سلطنتی بودند که حق فرمانروایی را به ارث میبردند, ولی در عمل مردان خاندان سلطنتی وظایف ایشان را به عنوان فرمانروا انجام میدادند».[24]
ترکان خاتون همسر سلطان ملکشاه سلجوقی, دختر طمغاج خان نیز از زنان سیاستمدار ترک بوده که بعد از مرگ ملکشاه, در سال ۴۸۵ هـ . ق فرزندش محمود را بر تخت سلطنت نشاند و به نیابت از طرف فرزندش بر ایران حکومت میراند.
«در زمان حاکمیت مغول که بیشتر امور در دست ترکان بود [چون تعداد مغولان به حدی نبود که بتوانند بر تمام امور کشور حاکم شوند] تفاوتی بین زن و مرد وجود نداشت. زنان نیز مثل مردان به سلطنت و والیگری منصوب میشدند و جالب است که تقریباً همة این زنان مدیره و لایق از خاندانهای ترک بودند».[25]
«یکی دیگر از زنان ترک تبار که زیبای صورت و حسن مدیریت را با هم داشته «ترکان خاتون» زن ابوسعیدخان بهادر, آخرین پادشاه رسمی مغول بود که قبلاً زن اوزون حسن بوده و طبق قانون مغول از او مطلقه شده و به ازدواج ایلخان در آمده بود. پادشاه مذبور از روی علاقه و محبتی که نسبت به او داشت و شایستگی که در وی میدید امور مملکت را در کف با کفایت او نهاده بود. این بانو دختر امیرالامرا «امیر دمشق» ابن امیر چوپان بود. به شهادت تاریخ, در حسن و جمال و درایت, کشورداری بینظیر و مشهور بود».[26]
از زنان با کفایت و سیاستمدار دیگر ترک... «قتلق ترکان خاتون» از سلاطین قراختایی کرمان بود که بین سالهای ۶۵۵ تا ۶۸۰ هجری قمری در آن خطه پادشاهی میکرد...».[27]
و اما خبری که چندی پیش در روزنامة نوید آذربایجان چاپ شده بود دارای اهمیت خاص میباشد. این روزنامه به نقل از خبرگزاری «آنسا» ایتالیا مینویسد: «کشف یک جسد متعلق به ۲۰۰۰ سال قبل, از تبریز, در رسانههای ایتالیا و واتیکان بازتاب داشت اما اهمیت این خبر برای این رسانهها بیشتر از آن جهت بوده که جنگجوی قدیمی یک زن ایرانی [آذربایجانی] بوده است.
آنسا, خبرگزاری ایتالیا در خبری در این خصوص نوشت:
زنان ایرانی دو هزار سال پیش با حضور در میدانهای نبرد, مردان را تکه تکه میکردند. این خبرگزاری در ادامه به ذکر جزئیات این کشف میپردازد و مینویسد که در ایران پیش از این نیز اسکلت زنان جنجگو در کناره های دریای خزر کشف شده بود».[28]
آنچه که از این خبر برمیآید میرساند که زنان جنگجویی که در خبر روزنامههای ایتالیایی از آنها به عنوان زنان ایرانی یاد شده است زنان ترک مناطق آذربایجان و اطراف دریای خزر میباشند چه, جسد این زنان در مناطق مرکزی, جنوبی و استانهای فارس و کرمان و یزد کشف نشده است و نمیتواند مربوط به زنان فارس ایران باشد.
در ادبیات حماسی آذربایجان هم شیر زنان زیادی چون عرب زنگی (همسر و همرزم شاه اسماعیل ختایی), نگار (یار و همسنگر کوراوغلو) و هَجَر (همرزم و یاور قوچاق نبی), و در تاریخ سدههای اخیر زنان قهرمان چون "زینب پاشا" در دورة مشروطیت و "سریه" دختر قهرمان شاهسون (در قیام سالهای ۱۳۲۴-۱۳۲۵) پا به میدان مبارزه گذاردهاند.
در ادبیات همسایگان, از آن جمله در شاهنامه فردوسی, مشهورترین اثر حماسی فارسی زبان قرن چهارم و پنجم هجری, بر عکس آنچه در تاریخ و ادبیات ترکان آمد مقام زن به پائینترین درجه ممکن نزول پیدا میکند و زن در افکار فردوسی در قالب تحقیر شدهترین موجود روی زمین به تصویر کشیده میشود:
زن و اژدها هر دو در خاک به
جهان پاک زین هر دو ناپاک به
زنان را ستایی سگان را ستای
که یک سگ به از صد زن پارسای[29]
ویل دورانت تاریخ نگار مشهور نیز در مورد ارزش و اعتبار کم دختران در بین مردم پارس و پر ارزش بودن پسران در میان آنان میگوید:
«. . . فرزند داشتن نیز, مانند ازدواج از موجبات بزرگی و آبرومندی بود. پسران برای پدران خود سود اقتصادی داشتند و در جنگها به کار شاهنشاهی میخوردند, ولی دختران طرف توجه نبودند, چه به خانهای, جز خانة خود میرفتند و کسانی جز پدرانشان از ایشان بهره میکشیدند.».
از گفتههای ایرانیان قدیم [پارسیان] در این باره یکی این است که:
«پدران از خدا مسئلت نمیکنند که دختری به ایشان روزی کند و فرشتگان دختران را از نعمتهایی که خدا به آدمی بخشیده به شمار نمیآورند.».[30]
در حالی که زنان ترک و مغول وظائف سنگین کشورداری را به عهده داشتند در شعر فارسی و در شاهنامه فردوسی در مورد زنان و دختران چنین آمده است:
کسی کو بود مهتر انجمن
کفن بهتر اورا ز فرمان زن ( شاهنامه فردوسی ، طبع کلکتّه سال 1829 ص : 489 سطز 6)
که را در پس پرده, دختر بود
اگر تاج دارد بد اختر بود ( شاهنامه فردوسی ، طبع کلکتّه سال 1829 ص : 282 سطز 2)
زنان را نباشد بجز یک هنر
نشینند و زایند شیران نر ( شاهنامه ، چاپ مسکو ، ج 1 ، ص 89 ب170)
که را دختر آید به جای پسر
به از گور داماد ناید به در
در موسیقی و هنر نیز ترکان از قدیم الایام صاحب نام بودهاند. گرچه اوّلین اپرای دنیای اسلام و شرق, توسط عزیر حاجی بگلی موسیقیدان شهیر آذربایجانی در سال ۱۹۰۷ با اثر «لیلی- مجنون» به جهان هنر ارائه گردید و به دنبال آن اپراهای دیگری از این موسیقیدان چون «کوراوغلو», «عاشیق غریب و شاه صنم» و. . . به اجرا در آمد, ولی از نظر غنای موسیقی همین بس که از هفت اثر مهم موسیقی جهان که توسط موسیقیدانهای مهم جهان چون باخ و بتهون آفریده شده و توسط مرکز قضایی ناسای آمریکا به کهکشانها فرستاد شده تا اگر موجودات زندهای در کرات دیگر باشند و به موجودات زمینی دسترسی نداشته باشند با این امواج دلانگیز ارتباط برقرار کنند و از وجود موجودات زمینی در کرة زمین مطلع شوند, یک اثر موسیقی هم از موسیقی مقامی آذربایجان توسط این مرکز به همراه آثار یاد شده به فضای لایتناهی ارسال شده است.[31]
شاید جالب باشد بدانید که در موسیقی فارسی تا کنون هیچگونه اثر اپرایی آفریده نشده است. از نظر موسیقی قدیم هم اوّلین نشانة موسیقیایی, در آثار بدست آمده از سومریان در شکل مجسمه مردی که آلت موسیقی چون ساز آذربایجانی (قوپوز) دارد و عین عاشیقهای امروزی آذربایجان آنرا بر بالای سینه فشرده و در حال نواختن است بدست آمده است. بنا به تحقیق دانشمند موسیقی شناس و استاد آکادمی موسیقی جمهوری آذربایجان پروفسور رافیق عمرانی که مقالة خود را در سمینار بینالمللی دو روزة موسیقی آذربایجان در دوم و سوم آبان ماه سال ۱۳۸۱ در تهران در فرهنگسرای بهمن ارائه داد, موسیقی مقامی سومری و موسیقی مقامی آذربایجانی ۱۷ پلهای و هم ریشه هستند در حالی که موسیقی مقامی فارسی و عربی ۲۴ پلهای و جدا از موسیقی ۱۷ پلهای سومری میباشند و این, نشان از تاریخ ۷۰۰۰ ساله موسیقی ترکان و از آن جمله موسیقی ترکان آذربایجانی دارد!
از موسیقی دانان بنام و ترک زبان قرون گذشته اسلامی, میتوان نام صفیالدین اورموی و عبدالقادر مراغهای را آورد که نه تنها برای موسیقی ترکی بلکه برای اولین بار برای موسیقی فارسی و عربی نیز با الفبای ترکی اویغوری نتنویسی کردهاند. صفیالدین اورموی در کتاب «الادوار» و «خلاصـه الافکار فی معرفـه الادوار» نمونهای از نتنویسی ترکی برای موسیقی فارسی را در قرن هفتم هجری ارائه داده است.[32]
[1]- یادمانهای ترکی باستان, دکتر حسین محمدزاده صدیق ص ۵۱.
[2]- دمیرقاپو, دربند و یا بابالابواب هم اکنون جزء سرزمین جمهوری خودمختار داغستان در شمال جمهوری آذربایجان و در ترکیب جمهوری فدرایتو روسیه است.
[3]- متن اصلی کتیبه به خط اورخون, با الفبای عربی و زبان اصلی, ترجمه به ترکی آذربایجانی و فارسی در کتاب «تاریخ زبان و لهجههای ترکی» تألیف دکتر جواد هیئت ص ۳۹-۴۲ آمده است.
[4]- تورکلرین قیزیل کیتابی, رفیق اؤزدک, ترجمه طحا شیزری, ص ۸۱ سال ۱۳۷۲.
[5]- مجلة پیک آذر, شماره ۶, تیرماه ۱۳۸۰.
[6]- دیوان لغاتالترک, محمودکاشغری, مترجم دکتر سید محمد دبیر سیاقی, ص ۲ , پژوهشگاه علوم انسانی ۱۳۷۷.
[7]- همان کتاب ص ۴۱ پیشگفتار مترجم.
[8]- راحهالصدور و آیهالسرور, محمد سلیمانالراوندی, تصحیح محمداقبال, ص ۱۷.
[9] سیری در تاریخ زبان و لهجههای ترکی, دکتر جواد هیئت ص ۸۹.
[10]- آذربایجان ادبی دیلی تاریخی, پروفسور نظامی خودیف, کوچورن حسین شرقی, ص ۶۵ مؤسسه فرهنگی راستان ۱۳۷۷.
[11]- صحاح العجم, هندوشاه بن سنجر صاحبی نخجوانی, مصحح , دکتر غلامحسین بیگدلی, ص ۲۳۱ انتشارت مجتمع دانشگاهی, ۱۳۶۱.
[12]- در نسخه اصلی «صحاح العجم» حروف پ – گ- ژ-چ به صورت ب- ک- ز- ج» نوشته شده است ولی مصحح آن, دکتر بیگدلی با توضیح آنرا به پ, گ, ژ و چ تبدیل کرده است.
[13]- روزنامه «اطلاعات» دوشنبه ۱۱/ ۸/ ۱۳۷۷ (۲ نوامبر/ ۱۹۹۸) شماره ۲۱۴۷۷ ص ۴ / روزنامه «همشهری » دوشنبه ۱۳۷۷/۸/۱۱ و چهارشنبه ۱۳۷۷/۸/۱۳ شمارههای ۱۶۸۴- ۱۶۸۲ / خبر فرهنگی- هنری کانال ۱ تلویزیون تهران شب ۱۳۷۷/۸/۱۰ (یکشنبه).
[14]- دده قورقود کیتابی (کتاب دده قورقود), به کوشش م. ع- فرزانه ص ۱۲۸, انتشارات فرزانه, تیرماه ۱۳۵۸.
[15]- کتاب «دده قورقود» داستان «بامسی بئیرک».
[16]- همان کتاب «داستان قانتورالی».
[17]- همان کتاب «داستان دلی دمرول».
[18]- کتاب دده قورقود, به کوشش م. ع فرزانه, داستان قانتورالی, ص ۱۴۶.
[19]- «دده قورقود کیتابی. . . » حسین- م. «گونئیلی», ص ۱۸۵ داستان بامسی بئیرک.
[20]- در تاریخ, «ترکمن» به مفهوم کلی ترک آمده است.
[21]- اوغوزها (ترکمنها), پروفسور فاروق سومر, ترجمه آنادردی عنصری ص ۹۲, انتشارات حاج طلایی ۱۳۸۰.
[22]- «دوازده قرن سکوت» (کتاب اوّل, بر آمدن هخامنشیان) ناصر پورپیرار, ص ۲۱۷ / «قومهای کهن در آسیای مرکزی و فلات ایران» رقیه بهزادی ص ۹۷.
[23]- همان کتاب همان صفحه/ به نقل از هرودوت.
[24]- روزنامة «شرق» ۲۹/ فروردین/ ۱۳۸۴ شماره ۴۵۳, مقالة «رد پای زنان در اسطورة/ پژوهشی در اساطیر ایران مهرداد بهار- انتشارات آگاه, ص ۴۰۲.
[25]- روزنامة نوید آذربایجان, ۲۷/ تیر/ ۱۳۸۳ مقالة (ترکان خاتون و....) میرهدایت حصاری.
[26]- همان روزنامه, همان صفحه.
[27]- همان روزنامه, همان صفحه.
[28]- روزنامه نوید آذربایجان ۲۱/ آذر/ ۱۳۸۳ شماره ۳۹۴.
[29]- این شعر فردوسی مشهور خاص و عام در بین مردم ایران است. و ما از اینکه در این شعر فردوسی به زنان بیاحترامی شده از آنان عذر یخواهیم!
[30]- ویل دورانت جلد یک ص ۴۳۴.
[31]- مجلة دانشجویی «ائل سسی» (دانشگاه سهند) سال دوم اردیبهشت ۱۳۸۲ به نقل از اینترنت.
[32]- «یادمانهای ترکی باستان » دکتر محمدزاده صدیق- ص ۴۱.