وقتی دهان شفیعی کدکنی با «ش ا ش»(1)باز می شود !
حسن راشدی : 25 خرداد 1397
🔹وقتی دهان فردی مثل محمدرضا شفیعی کدکنی که بسیاری از طبقه تحصیلکرده و بالادست جامعه فارس زبان و ایرانی، وی را روشنفکری باشخصیت ممتاز و ستودنی پنداشته و گفتار و رفتار وی را الگوی گفتاری و رفتاری خود قرار می دهند با «ش اش» باز می شود، دیگر چه انتظاری از مردم قشر متوسط و پایین دست آن جامعه می توان داشت ؟!
گفته می شود وقتی چندی پیش موضوع حق تحصیل به زبانهای غیر فارسی در ایران از طرف دانشجویان دانشگاه مطرح می شود، شفیعی کدکنی در سخنرانی در تاریخ یکم خرداد ۹۷ و در دانشگاه تهران، سخن گفتن از حق زبانهای دیگر به جز فارسی را توطئه می داند و می گوید: «ابتدا به اقوام می گویند بیایید حق زبانهای خودتان را مطالبه کنید بعد که به زبانهای خودشان تحصیل کردند متوجه می شوند که زبانشان «محلی» است و اساسا کسانی مثل حافظ و مولوی و فردوسی ندارند و آنگاه در برابر شکسپیر و پوشکین و مانند آنها احساس تحقیر می کنند و به خودشان می گویند «شاشیدم به این زبان محلی» (کلمات استاد کدکنی است!) و می روند سراغ زبان شکسپیر و پوشکین.»!!
قباحت کلمه شاش به حدّی است که لمپنترین، فحّاشترین و نازلترین افراد جامعه هم از بکار گیری آن دوری کرده و آنرا با واژه دیگر جایگزین می کنند، اما الگوی ادب، اخلاق و شاعر شناخته شده و معروف، استاد زبان و ادب فارسی چنان نفرت نژادپرستانه و سیاهمغزانه نسبت به زبان،فرهنگ و ادبیات غیر فارسی اکثریت مردم ایران دارد که از بکارگیری چنین کلمهای نه تنها ابا ندارد بلکه آنرا میان جمعی که الگوبرداران کنونی و آینده سازان آتی کشور خواهند بود مثل نقل و نبات می پراکند!
به سادگی می توان دریافت در درون روشنفکرترین و به ظاهر دموکراتترین افرادی از این دست که خیلیها از آنها در حدّ قدیسین یاد می کنند چه آتش نفرت و کینه و دشمنی نسبت به زبانها و فرهنگهای غیر فارسی مردم ایران نهفته است و چه آینده وحشتناک و تاریک نژادپرستانه جامعه چند زبانی و چند فرهنگی کشور را تهدید می کند؟!
از تاثیر چنین تفکرات تاریک و نفرت انگیز است که پان ایرانیستها در روز روشن دسته قدارهبند راه انداخته و به بدیهیترین آثار تمدن بشری یعنی به غرفه های کتابفروشی در نمایشگاه بین المللی کتاب تهران در اردیبهشت ماه امسال در محل نمایشگاه حمله می کنند و خواستار عدم نمایش و فروش کتابهای ترکی که با مجوّز اداره ارشاد چاپ و منتشر شده، میشوند و تعجب آورتر از آن، عملی شدن خواستههای پان ایرانیستهای قداره بند است که پرچم رسمی شان پرچم شیر و خورشید دوران پهلوی هاست و پرچم جمهوری اسلامی را قبول ندارند و بدون مانع و با نام و آرم « حزب پان ایرانیسم» به تجمع و سخنرانی و نفرت پراکنی علیه جوامع غیر فارس ایران می پردازند!
-----------------------------------------------------
(1) با عرض معذرت از خوانندگان گرامی که مجبور شدیم این کلمه را در سر تیتر مقاله بکار گیریم