
پان ایرانیستها در آرزوی سوختن بازار و رسیدن به دستمال!
حسن راشدی: جمعه 16 مهر 1400
مثلی در بین ترکهای آذربایجان معروف است که مردم هر شهری آنرا مناسب با نام بازار شهر خود بازگو میکند و ترجمه مفهومی آن به فارسی چنین است: « بازار پارچه فروشی شهر آتش گرفته و تماما بسوزد برایم مهم نیست، مهم، رسیدن به دستمالی از بازار سوخته برای من است!»
حال حکایت پان ایرانیستها حکایت همین مثل معروف مردم آذربایجان است.
امروزها موضوعی به غایت ساده و قانونی و گرفتن عوارض از تریلی و تانکرهای ورودی به حوضه جغرافیایی کشور جمهوری آذربایجان از طرف دولت آذربایجان مطرح است، که باعث شده ایران از این مسئله بر آشفته و اقدام به مانور نظامی در مرزهای آذربایجان کند.
حال چرا حل معادله به این سادگی منجر به قدرت نمایی نظامی ایران در کنار رود ارس میشود و پان ایرانیستها هم بر آتش این مسئله می دمند، مثل همان «سوختن بازار پارچه فروشها» و بدست آوردن تکه پارچه برای پان ایرانیستهاست!
برای پان ایرانیستها مهم نیست که به چه بهانه و دلیلی جنگی در منطقه صورت گیرد و عده کثیری از مردم بیگناه ایران و طرف مقابل در این جنگ کشته شوند و کشور ایران به روز فلاکت بار بیفتد؛ بلکه منطق آنها این است در صورت بروز جنگ بین ایران و کشور و یا کشورهای دیگر، جمهوری اسلامی دچار تزلزل و سقوط شده و نظام سلطنتی در ایران حاکم حواهد شد که در آرزوی آن هستند!
در جنگ دوم «قره باغ»در سال گذشته که بین جمهوری آذربایجان و ارمنستان اتفاق افتاد و آذربایجان برای بازگرداندن شهرها و 20% از سرزمین خود که سی سال در اشغال ارمنستان بود بپا خاست، پان ایرانیستها بدون پایبندی به قوانین بین المللی و بدون داشتن اندک دلیلی که بتواند حتی عده قلیلی را قانع کند،به حمایت از اشغالگری ارمنستان و دشمنی با آذربایجان پرداختند!
شکست سخت ارمنستان در این جنگ باعث سرخوردگی و تخقیر پان ایرانیستها شد که انتظار آنرا نداشتند.
آردینی اوخو - ادامه